درباره وبلاگ


این وبلاگ برای آگاهی اندشه جوانان نسبت به این زمانه است که دجال آخر الزمان چه چیزی است یا چه کسی است. قابل توجه خوانندگان عزیز این وبلاگ حقیر من این مطالب را گلچین وتعدادی را از سایت های جامع برداشته ام ومطالبی را از خود نوشته ام امیدوارم از این وبلاگ راضی باشید.
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 13855
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

تا ظهور
برای آگاهی جوانان این مرز و بوم






برای پیداکردن دوست خوبداشتن دوست خوب برای همه لازم است و هر چه هم آدم ‌دوستان خوب بیشتری داشته باشد بهتر است. امـا راسـتش را ‌بخواهید پیدا کردن دوست خوب کار سختی است و باید خیلی ‌چیزها را بدانیم و انجام دهیم تا او را پیدا کنیم و ‌سعی کنیم خودمان هم دوست خوبی برای او باشیم. ‌راه‌های پیدا کردن دوست خوب زیاد است ولی من فقط ‌پانزده راه را که به فکرم آمده است می‌نویسم.‌
۱) برای پیداکردن دوست خوب باید اول سعی کنیم ‌خودمان آدم خوبی باشیم. به خاطر اینکه اگر آدم خوبی ‌نباشیم دوست‌های خوب ما را برای دوستی قبول نمی‌کنند. ‌همان‌طور که ما دنبال آدم‌های خوب برای دوستی‌کردن ‌می‌گردیم باید این حق را به دیگران بدهیم که آن‌ها هم ‌دنبال دوست‌های خوب باشند. پس ما باید اول خودمان ‌خوب باشیم بعد دنبال دوست‌های خوب بگردیم. اگر ‌رفتارهای بد از ما دیده شود یعنی ما دوست‌های خوب ‌زیادی را از دست داده‌ایم.‌
۲‌) برای پیداکردن دوست خوب باید به نظافت و تمیزی ‌خود خیلی توجه کنیم. باید یادمان باشد که یکی از ‌علامت‌های دوست‌ خوب رعایت تمیزی و نظافت است. دوست‌های ‌خوب همیشه به سر و وضع و لباس دوست‌های خودشان اهمیت ‌می‌دهند. اگر لباس‌، کیف، کفش و بدن بچه‌ای پاکیزه ‌نباشد باعث می‌شود بچه‌های خوب که این چیزها را رعایت ‌می‌کنند از او دور شوند و با او دوستی نکنند.‌
۳‌) یکی از کارهایی که یک بچه را بچه خوب می‌کند و ‌باعث می‌شود بچه‌های دیگر دوست داشته باشند که او ‌دوستی آنها را قبول کند، این است که به حرف ‌بزرگ‌ترهایش گوش می‌دهد و احترام آنها را نـگـه می‌دارد. ‌یک بچه خوب نمی‌تواند به حرف بزرگ‌ترها گوش ندهد،‌ پس ‌ما هم اگر مـی‌خـواهـیـم دوست‌های خوبی داشته بـاشـیـم بـایـد ‌بـه تـمام نصیحت‌ها و راهنمایی‌های پدر و مادر و ‌بزرگ‌ترهای دیگر مانند معلم‌ مهربانمان خوب گوش بدهیم.‌
۴‌) همیشه یادمان باشد که برای پیداکردن دوست‌ خوب ‌باید یک‌راست بـــه ســـراغ شـــاگـــردهــای زرنــگ و دانش‌آموزان ‌درس‌خوان برویم. کسی که درسش را خوب نمی‌خواند و تکالیف ‌مدرسه‌اش را به‌موقع انجام نمی‌دهد دوست ندارد که دوستش ‌هم درس بـخـواند و دانش‌آموز زرنگی باشد. تنبلی او به ‌دوستش هم اثر می‌گذارد و باعث می‌شود درسش را خوب ‌نخواند. پس برای پیداکردن دوست خوب باید دور بچه‌هایی ‌که خوب درس نمی‌خوانند خط کشید.‌
۵‌) برای پیداکردن دوست خوب می‌توانیم از پدر و مادر ‌و بزرگ‌ترهای خانواده کمک بگیریم و از آنها بخواهیم که ‌ما را در این مورد راهنمایی کنند. برای این کار بهتر ‌است کارها و رفتارهای کسی را که می‌خواهیم بـرای دوسـتی ‌انتخاب کنیم برای بزرگ‌ترهایمان بگوییم تا آنها ‌بتوانند از روی کارها و اخلاق او به ما بگویند که ‌آیا برای دوستی با ما مناسب هست یا نه.‌
۶‌) اگر کسی بیاید و پیش ما پشت سر دیگران بد بگوید ‌و رازهای آنها را برای ما بگوید معلوم می‌شود که برای ‌ما هم نمی‌تواند دوست خوبی باشد، چون حتماً یک روز هم ‌راز ما را پیش دیگران خواهد برد. ‌
۷‌) با آدم‌های سخن‌چین که دوست دارند با حرف بردن و ‌حرف آوردن بین دو نفر که با هم قهر هستند دعوا پیش ‌بیاید تا از همدیگر بیشتر بدشان بیاید و نتوانند ‌باهم آشتی کنند، نباید دوست شد. ‌

http://amirkaber.blogfa.com/۸۷۰۲.aspx



توبه محبوب نزد خدا کدام است؟

توبه در اصل به معناى بازگشت است و در قرآن به معناى بازگشت از گناه آمده است. این معنا در صورتى است كه این واژه به شخص گنهكار نسبت داده شود، ولى گاه این كلمه به خدا نسبت داده مى شود; در آنجا به معناى بازگشت به رحمت است; یعنى رحمتى كه به خاطر ارتكاب گناه از بنده سلب كرده بود، بعد از بازگشت او به اطاعت و بندگى، به او باز مى گرداند و به همین جهت در مورد خدا تعبیر به (توّاب) مى شود; یعنى بسیار بازگشت كننده به رحمت. (مجمع البیان، ذیل آیه 37)
معناىِ توبه 1. اقرار به انجام كار 2. اقرار به بدى كار 3. ترك عمل براى دل كندن از آن. (مفردات ص 76)
توبه در شرع توبه در شرع داراى چهار شرط : 1. ترك گناه به دلیل زشتى و بدى آن 2. پشیمانى بر گذشته 3. بازگشت نكردن به گناه 4. جبران اعمال فوت شده.(مفردات ص 72) پیامبر خدا (ص) فرمودند: براى توبه درى است كه اندازه آن بین شرق و غرب است و این در بسته نمى شود مگر اینكه خورشید از مغرب طلوع كند. (نهج الفصاحه، ح 878)
توبه جوانان قالَ رَسوُلُ الله (ص): ما مِنْ شَیىء اَحَبَّ اِلَى اللهِ تَعالى مِنَ شابٍّ تائِب; (نهج الفصاحه): هیچ چیزى نزد خدا محبوب تر از توبه جوان نیست. باید به این نكته اشاره كرد مبادا فریب شیطان و شیطان صفتان را بخوریم كه الآن جوانیم و وقت عیش و نوش و هوسرانى است و وقت توبه در زمان پیرى است، كه اینها همه خلاف اعتقادات و واقعیّات است. قال رَسوُلُ الله(ص): اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنْ; (نهج الفصاحه): توبه كردن نیكو است، ولى از جوانان نیكوتر مى باشد

چرا، چگونه و از چه توبه كنيم؟

توبه يكي از مهم ترين راه هاي بازگشت انسان به خود و خداست. انساني كه دچار غفلت يا گمراهي است و از خود واقعي دور شده و خود دروغين نفس را جايگزين آن كرده، بايد در يك واگرايي به حقيقت خويش بازگردد. بازگشت به خود واقعي، چيزي جز بازگشت به خدا نيست، چرا كه انسان، همانند ديگر آفريده هاي الهي، مظهري از مظاهر الهي است و همواره مظهر و سايه از صاحب آن مظاهر حكايت مي كند. از اين رو در آموزه هاي قرآني، اين معنا مورد تاكيد است كه انسان پيش از اين كه خود را ببيند خدا را مي بيند. توبه واقعي، بازگشتي همه جانبه از سوي بنده است ولي نبايد اين معنا را از ياد برد كه تا صاحب سايه، بازگشتي نداشته باشد، سايه هرگز بازگشتي نخواهد داشت؛ زيرا حركات و سكنات مظهر و سايه، مبتني بر حركات و سكنات صاحب سايه است. لذا در فرهنگ قرآني، هر توبه و بازگشت بنده اي مسبوق به بازگشت و توبه الهي است.
چرا استغفار و توبه كنيم؟
 توبه يكي از واجبات انساني و تكاليف بشري است. از اين رو همواره ديگران را به توبه و استغفار دعوت مي كنيد و يا خود بدان دعوت مي شويد. وظيفه اي كه بارها شنيده مي شود و تكرار مي گردد. برخي ها هرگاه با مشكلي مواجه مي شوند، خود دروني و يا ديگران، وي را به استغفار و توبه دعوت مي كنند. گاه اين دعوت چنان تكرار مي شود كه شخص ناخودآگاه و گاه شگفت زده مي گويد و يا مي پرسد، از چه توبه و استغفار كنم؟! من كه گناه، خطا و اشتباهي نكرده ام؟!
در فرهنگ ايماني اسلامي مردم، اين معنا جاافتاده كه هر مشكل و سختي و رنج و مصيبتي با خطا و اشتباه و گناه آميخته است و ريشه هر بلا و ناخوشي را مي بايست در اين امور جست. از اين رو دعوت به استغفار و توبه را تنها راه نجات و رهايي از مصيبت و بلا و ناخوشي مي دانند. ولي تعريف گناه را مي بايست كمي فراتر از ارتكاب جرايم و يا ترك واجبات و ارتكاب محرمات دانست. برخي از امور، در فرهنگ ايماني، گناه است، در حالي كه شخص آن را گناه نمي شمارد. از جمله اين گناهان، غفلت از خداوند است. بسياري از انسان ها دچار غفلت مي شوند و ذكر و ياد خداوند از دلهايشان بيرون مي رود. همين غفلت است كه بسياري از مصيبت ها و سختي ها و رنج ها را موجب مي شود. خداوند در آيه 124 طه مي فرمايد: و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا، هركسي از ياد و ذكر من رويگردان شود، دچار سختي در زندگي مي شود. اعراض از ياد خداوند و ذكر او مي تواند به دو شكل صورت گيرد: گاه شخص از روي عمد براي خداوند جايگاهي در پروردگاري نمي بيند و او را در كارها و زندگي خويش لحاظ نمي كند و از ياد و ذكر او غافل مي شود؛ و گاه ديگر اصولا خداوند در ياد و ذكر او نيست و به همه چيز جز خداوند توجه دارد.
بنابراين، علت بسياري از مشكلات و سختي ها در زندگي بشر را مي بايست در رويگرداني و غفلت انسان از خدا جست، بسياري از مردم اين اعراض و غفلت را به عنوان گناه نمي شناسند. از اين رو دعوت ايشان به توبه و استغفار از گناه را شامل اين دسته از موارد ندانسته و از در انكار برمي آيند و مدعي مي شوند كه گناهي مرتكب نشده اند تا توبه و استغفار كنند و از رنج و سختي كه دچار آن شده اند رهايي يابند. اين درحالي است كه غفلت و اعراض از ياد خدا، خود گناهي بزرگ است، چرا كه چنين غفلتي به معناي ناديده گرفتن پروردگاري خداوند و غفلت از ربوبيت الهي و خروج از توحيد مطلق و گرفتاري به شرك خفي و نهان و بلكه شرك آشكار است.
كسي كه همواره به ياد خداست و ذاكر دايمي است، هر چيز دنيايي را، مظهري از مظاهر الهي و بستر و ابزاري براي بهره مندي انسان براي خدايي شدن و تقرب به خدا مي داند و اين گونه همواره مقصد و مقصود را در پيش چشم داشته و بدان سو حركت مي كند. درچنين حالتي اموري كه در يك نگاه لهو و لعب به نظر مي رسد، عامل تكامل و رشد و تعالي بشر مي شود؛ چنانكه اموري كه به نظر مي رسد اصالت دارد، در هنگام غفلت و اعراض، عين لهو و لعب خواهد بود حتي اگر آن امر به ظاهر عبادتي براي خدا باشد؛ زيرا عبادت غافل، عين بازيچه كودكانه و سرگرم كننده است كه گاهي اين بازيچه و سرگرمي، امري چون اسباب بازي كودكانه است و گاه ديگر مي تواند به ظاهر نماز و روزه و مانند آن باشد. به اين معنا كه شخص درحال نماز از خدا غافل باشد و در هنگام روزه گرفتن ياد خداوند در دلش نباشد.
به هرحال، وقتي از توبه و استغفار و بازگشت به خدا سخن به ميان مي آيد، تنها مواردي نيست كه انسان مرتكب ترك واجب و مستحبي يا انجام حرام و مكروهي شده باشد، بلكه مي تواند شامل غفلت از خداوند و سرگرم شدن به دنيا نيز باشد كه بسياري از انسان ها دچار آن مي باشند و خدا را از ياد مي برند. اينكه در روايت است كه پيامبر(ص) پس از برخاستن از هر مجلسي، بيست و پنج بار استغفار مي كرد؛ از اين روست كه در جلسه به طور طبيعي سخن از غيرخداست و گاه غفلت از هدف اصلي يعني عبوديت در همه حال پيش مي آيد و پيامبر(ص) با آن كه خود هرگز دمي از خداوند غافل نبوده است ولي حضور در جمعي كه هنگام جلسه به طور طبيعي از خدا غافل مي شوند و به «حديث غير» مي پردازند، در آدمي تأثير منفي مي گذارد كه اين استغفار و توبه موجب دفع و رفع آثار اين غفلت ديگران مي شود. از اين رو از التفات آدمي به انسان هاي غافل نهي شده است تا شخص، از آثار عذاب هايي كه براي غافل فرستاده مي شود در امان ماند. بنابراين، بهتر است كه انسان پس از هر جلسه اي به استغفار و توبه بپردازد تا از آثار غفلت ديگران محفوظ باشد.
بنابراين در پاسخ اين پرسش نخست كه چرا توبه و استغفار كنيم؟ مي بايست به همه اين نكات و ظرايف توجه داشت؛ زيرا براي رهايي از تأثيرات غفلت ديگران هم كه شده مي بايست به دژ استوار توبه و استغفار پناه برد. افزون بر اينكه كاركرد توبه و استغفار از نظر قرآن، كاركردهاي سه گانه براي دفع بلا يا رفع بلاي موجود يا جلب نعمت و رحمت الهي است. به اين معنا كه استغفار و توبه افزون بر دفع و رفع بلا مي تواند موجبات جلب رحمت الهي را نيز فراهم آورد كه خود به تنهايي امري بسيار مهم و اساسي است و سزاوار است كه انسان به توبه و استغفار به عنوان ريسمان استوار الهي براي جلب نعمت و رحمت الهي چنگ زند و از اين ابزار و وسيله كارآمد بهترين بهره را برد. (بقره222 و نيز هود90)
توبه، عنايت الهي و گرايش خدا و بنده
براساس آموزه هاي قرآني، هر توبه انسان و بازگشت وي، مسبوق به توبه و بازگشتي از سوي خداست. اين توبه و بازگشت از سوي خداوند، درحقيقت عنايتي خاص به بنده است. به عبارتي هر يا رب بشر مسبوق به لبيك خداوندي است و انسان پيش از اين كه دست به نيايش و دعا بردارد، اين خداوند است كه به رحمت واسع خويش او را مورد توجه قرار داده و از وي خواسته است تا به سوي او بازگردد.
البته برخي از انديشمندان، توبه از سوي بنده را تنها بازگشت از معصيت و خطا و پشيماني از آن دانسته اند،  بازگشت الهي به سوي بنده، تنها به معناي پذيرفتن توبه نيست، بلكه به معناي تذكر است. به اين معنا كه خداوند، با بازگشت خويش به سوي بنده او را مورد نظر و عنايت قرار مي دهد و فرصت بازگشت و رهايي از غفلت را براي او فراهم مي آورد. بنابراين اگر توبه خداوند سابق بر توبه بنده نباشد، اصولا توبه اي تحقق نمي يابد و اين نظر عنايتي الهي به بنده است كه او را به سوي خود مي كشد و ياد و ذكرش را در او ايجاد مي كند.
به سخن ديگر، خداوند هرگاه به بنده اي رحم كند، به سوي او باز مي گردد و همين توبه و بازگشت الهي موجب مي شود تا در دل بنده ياد خداوند روشن گردد و بنده به سوي خداوند بازگردد. آنگاه است كه توبه سومي نيز از سوي خداوند صورت مي گيرد كه همان توبه به معناي پذيرفتن بازگشت بنده به سوي خود است. كساني كه خداوند به ايشان نظر نمي كند (لاينظر اليهم و لايكلمهم) از عنايت الهي محروم مي باشند. اين دسته افراد هرگز رنگ توبه را به خود نمي بينند و همواره در غفلت خويش سرگردان هستند.
پس انسان براي اين توبه مي كند كه عنايت الهي شامل او شده است. بنابراين هرگاه شخصي دعوت به توبه و استغفار مي شود و يا در دل او اين معنا مي گذرد و بدان پاسخ مثبت مي دهد، درحقيقت مشمول رحمت و عنايت خاص الهي قرار گرفته است و اين گرايش و محبت سابق الهي است كه گرايش بنده را سبب شده است. (بقره73و 45) خداوند در آيه 45 سوره مائده مي فرمايد: يحبهم و يحبونه؛ خداوند ايشان را دوست مي دارد و ايشان هم خدا را دوست مي دارند؛ زيرا دوستي بندگان صالح خداوند، همواره مسبوق به دوست داشتن خداوند نسبت به ايشان است. از اين رو حب و دوستي خويش نسبت به بندگان را مقدم بر دوستي بندگان نسبت به خود قرار داده است. خداوند در آياتي از جمله 128آل عمران، 62و 72 نساء و 51 و 72 و 106توبه و 42 سوره احزاب، اراده و مشيت الهي را اساس توبه بندگان و پذيرش آن از سوي خود معرفي مي كند تا اين گونه تأكيد كند كه هر توبه بنده اي مسبوق به توبه خداوندي است.
از چه توبه كنيم؟
در توبه و استغفار بايد نسبت به همه آن چيزهايي كه غير خداست، توبه كرد و به سوي خدا بازگشت. اين بازگشت به سوي خداوند همه چيز را رنگ خدايي مي بخشد. از اين رو خداوند در آيه 05 سوره ذاريات فرمان «فرار به سوي خدا» را به طور مطلق مي دهد بي آنكه بيان كند كه از چه چيزي مي بايست گريخت؛ زيرا بايد از هر چيزي كه انسان را به ياد خدا نيندازد، گريخت و توبه كرد. ازنظر قرآن، انسان ها بايد همواره جهت فرارشان مشخص باشد. به اين معنا كه بايد بدانند تنها به سوي خدا بروند و اما اينكه از چه چيزي يا چه كسي فرار كنند، آنچنان مهم نيست، زيرا براي هر چيزي دو جهت خدايي و غير خدايي است. شخص مي بايست از هر جهت غيرخدايي چيزي به سوي جهت خدايي آن چيز فرار كند و اين همان معنايي است كه در قرآن بارها مورد تأكيد قرار گرفته است كه انسان لازم است همه چيز را آيه بداند و هر كاري را به سبب وجه الهي آن انجام دهد؛ زيرا تنها همان جهت خدايي و وجه الهي آن چيز باقي و برقرار است و وجه غيرخدايي آن هالك و نيست مي باشد نه اينكه بعداً نيست و هلاك مي شود. (قصص، آيه88)
انسان ها بايد از هر چيزي كه آدمي را به ياد خدا نمي اندازد توبه كرده و به سوي وجه و جهت خدايي آن باز گردند. از اين رو بازگشت به خود واقعي انسان به معناي بازگشت به سوي وجه الهي انسانيت است و چنين شخصي همواره خدا را پيش و پس و همراه هر چيزي از جمله خود مي يابد و اين همان معناي ذكر الهي است كه در توبه و استغفار به سوي خدا مدنظر مي باشد.
البته در آموزه هاي قرآني به برخي از مصاديق اموري كه مي بايست توبه و استغفار كرد اشاره شده است. اين مصاديق در حقيقت مصاديق بارز و آشكاري است كه موجبات غفلت آدمي را سبب مي شود و آدمي را از ذكر و ياد خدا غافل مي كند. از جمله اين مصاديق مي توان به ارتداد (توبه، آيه47)، استهزاء و تمسخر ديگران (حجرات، آيه11)، اسراف و زياده روي در اعتقادات و اخلاق و خوردني ها و نوشيدني ها (طه، آيات18 و 28)، افشاي رازهاي خانوادگي و زناشويي (تحريم، آيات 3و4)، بكارگيري القاب زشت و ناخوشايند (حجرات، آيه11)، تجسس در عيب و كاستي هاي ديگران (حجرات، آيه21)، بخل ورزي (قلم، آيات 71تا 23)، رباخوري (بقره، آيات278 و 279)، تهمت (نور، آيه21)، زنا (نساء، آيه61)، سوءظن و بدگماني در حق ديگران (حجرات، آيه21)، سرقت (مائده، آيات 83و 93)، شهوتراني(مريم، آيات95و 06)، ظلم و ستم به ديگران (نساء، آيه46 و مائده، آيه93)، كتمان حقايق (بقره، آيه159و 160) و قذف و تهمت درباره ديگران (نور، آيات4و5) افشاي رازهاي ديگران (تحريم آيه 3 و 4) بخل و خساست (قلم آيات 17 تا 32) رباخواري (بقره آيه 275 و 178 و 179) تهمت به ويژه تهمت هاي ناموسي و جنسي (نور آيه 14) عيب جويي (حجرات آيه 11) و قذف (نور آيه 4 و 5) و حتي كتمان حق (بقره آيه 159 و 160) مانند آن اشاره كرد.

راه هاي استمرار توبه
توبه و بازگشت از گناهان، بايد استمرار داشته باشد و هر زمان خطايي از انسان سر زد، بلافاصله به سراغ توبه رود تا ريشه هاي وسوسه را از ضمير خود بركند و به اصلاح نفس خويش قيام نمايد. آدمي از هر گناهي كه توبه مي كند، بايد كمال مراقبت را به خرج دهد تا توبه اش را نشكند و بر پيمان خود در پيشگاه الهي باقي بماند. به تعبير ديگر اگر هنوز انگيزه هايي از گناه در وجود انسان به چشم مي خورد، با آن به مبارزه برخيزد و جهاد با نفس را سرلوحه زندگاني خويش قرار دهد تا در صف تائبان و مجاهدان حق قرار گيرد. اما شيوه هايي را كه براي استمرار بخشي به توبه و استمرار آن در ترك گناهان مي توان ارائه كرد، عبارت است از:
1-جدا شدن از محيط گناه و عدم شركت در مجالس معصيت. توبه كار در آغاز امر آسيب پذير است و همانند بيماري مي ماند كه تازه از بستر بيماري برخاسته، و اگر در محل هاي متعفن و آلوده قدم بگذارد، بيماري او مجددا برمي گردد.
2-بايد در معاشرت هاي خود تجديدنظر كند و از دوستاني كه در گذشته او را به انجام گناه تشويق مي كردند، فاصله بگيرد.
3-هرگاه وسوسه و انگيزه گناه در او پيدا شد، به ذكر خدا روي آورد كه: «ذكر خدا مايه آرامش دلهاست». (رعد، آيه 82)
4-همواره به آثار زيانبار گناه بينديشد و به عواقب چنين اعمالي توجه داشته باشد.
5-مطالعه داستان هاي گذشتگان و كساني كه بر اثر گناهان مختلف، گرفتار مصائب دردناك شدند، و نيز دقت نظر در حالات پيامبران الهي-عليهم السلام-كه دچار ترك اولي شدند، مي تواند بسيار مفيد و اثربخش باشد و انسان را به توبه وادارد و در مسير حفظ آن و عمل به تكاليف ديني ياري رساند. معاويه بن وهب گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمودند: «وقتي كه بنده اي توبه خالص كند، خداوند دوستدار او شود، پس در دنيا و آخرت بر او بپوشاند. از حضرت سوال كردم: چگونه خداوند بر او بپوشاند؟ حضرت فرمودند: خدا دو فرشته اي كه گناهان او را نوشته اند به فراموشي اندازد و به سوي اعضاي او وحي كند كه گناهان او را بپوشانيد و به سوي بقعه هاي زمين وحي فرستد كه گناهاني را كه بر روي شما انجام مي داد، بپوشانيد، پس در حال توبه، خداوند راملاقات كند و زماني كه او را ملاقات مي نمايد، چيزي كه عليه او به ارتكاب گناه شهادت بدهد، وجود ندارد.»

توبه واقعي
جابربن عبدالله انصاري گويد: شخصي بياباني در مدينه به مسجد پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: خدايا من از تو طلب آمرزش و توبه مي كنم، پس مشغول نماز شد، پس از نماز، علي(ع) به او فرمود: سرعت زبان تنها به استغفار (طلب آمرزش از خدا) توبه دروغ گويان است، خود توبه اين چنين نياز به توبه دارد. او عرض كرد: توبه حقيقي چگونه است؟ علي(ع) فرمود: « توبه اسمي است كه داراي شش شاخه است. 1- پشيماني از گناهان گذشته 2- انجام واجبات از دست رفته (قضا) 3- حقوق مردم را به آنها رد كردن 4- ذوب كردن گوشت بدن در راه اطاعت، همان گونه كه در راه گناه روئيده شده بود 5 - چشاندن رنج و سختي اطاعت به جان همان گونه كه شيريني گناه را به جان مي چشاندي 6 - گريه عوض همه خنده هايي كه كرده اي . ) تفسير روح البيان، ج8، ص 315 (

حقيقت توبه    حقيقت توبه عبارت است از بريدن نفس از تعلق به ماده و نفي علاقه و گرايش به عالم اجسام، بطوري که اين عمل برايش ملکه گردد، و به سراي تطهير و همراهي با قدسيان وصول يابد. بالجمله امور دنيوي و تعلق بدان، موجب حرمان و مانع از تعلق به امور اخروي است و به قدري که از هر يک دوري حاصل شود، ديگري نزديک گردد و حضرت ص از اين جمله تعبير فرمود که : “دنيا راس هر گناهي است”. پس توبه معتبر نزد اهل الله درست نيايد جز به اعراض کامل از احوال دنيوي، به گونه اي که بدانها التفات نيابد و از نظر خويش دورشان گرداند ) . فيض کاشاني، کتاب وافي(

عوامل كسب توفيق توبه
انسان به طور طبيعي در مسير حركت كمالي خويش در بهترين وضعيت، دچار خطاها و اشتباهاتي مي شود كه كمترين آنها، عدم بهره گيري از تمام ظرفيت ممكن و استعداد هاي خدادادي خود مي باشد. از اين رو، بازگشت به مسير و بهره مندي از تمام ظرفيت و استعدادها، امري ضروري است كه اين مهم تنها به توفيق الهي و فضل و رحمت وي شدني است؛ زيرا زماني انسان مي تواند به داوري و ارزش گذاري بپردازد كه موقعيت خود و هدف را به خوبي درك كند و احاطه علمي و كامل داشته باشد. اينجاست كه پيش از هر بازگشت و توبه انساني، توبه خداوندي، خود را نشان مي دهد. به اين معنا كه پيش از اين كه انسان موقعيت خود را ارزيابي كند، اين خداوند است كه به سوي بنده نظر مي كند و به او عنايت ويژه اي مي كند تا موقعيت خود را دريابد. در اينجا پيش از هر توبه انساني، توبه خداوندي وجود دارد كه فراهم كننده بيداري و هوشياري و بازگشت به سوي مسير اصلي و بهره مندي از تمام ظرفيت و امكانات مي باشد.
توبه، عنايت هاي مكرر الهي
بي گمان توبه، يكي از مواردي است كه به خوبي عنايت و رحمت فضل الهي را نسبت به بندگان نشان مي دهد. مي توان توبه را مصداق آشكاري از پيشي گرفتن رحمت و مهر الهي بر خشم او دانست؛ زيرا اين رحمت فراگير و مهر بي پايان اوست كه بندگان گمراه و خطاكار را مورد توجه خويش قرار مي دهد و با ابزارها و وسايل گوناگون به راه مي آورد و نسبت به گمراهي و خطرهايش هشدار مي دهد. انسان ها همواره به علل دروني خواهش هاي نفساني و علل بيروني وسوسه هاي شيطاني، از مسير كمال دور مي افتند و به جاي راه، در مسيري گام برمي دارند كه آنان را به چاه ويل دوري از خداوند مي افكند. اينجاست كه نيازمند عنايت هاي الهي مي شوند تا گاه با مصيبت و گرفتاري و يا عذابي آسان و سخت و گاه ديگر با امري و فتنه اي، نسبت به موقعيت خطرناكشان آگاه گردند. از اين رو همواره خداوند به سوي بنده خويش بازمي گردد و به او از روي مهر و شفقت نظري مي افكند و به تنبيه و تشويقي، وي را نسبت به موقعيتش آگاه و بيدار و هوشيار مي سازد. اين همان معناي واقعي توبه الهي نسبت به بنده است.
در آيات و روايات آمده است كه پيش از هر توبه انساني، توبه اي از سوي خداوند انجام مي گيرد و هر يك از توبه هاي انسان ريشه در عنايت ها و توجهات خاص الهي نسبت به بشر دارد. در آيات الهي به اين مسئله به عنوان بستر ها و زمينه هاي توبه بشر توجه و به برخي از آنها اشاره شده است كه در اين جا به برخي از آنها پرداخته مي شود.
بسترها و زمينه هاي توبه
با توجه به مطالب پيشين مي توان نتيجه گرفت كه مهم ترين بستري كه در آن فضا، توبه انسان شكل مي گيرد، توفيق توبه است كه در آيات قرآني و آموزه هاي اسلامي از آن به توبه الهي ياد شده است. خداوند در آيه 37 سوره بقره از توبه خداوند پيش از توبه حضرت آدم (ع) سخن مي گويد. چنان كه علامه طبرسي بيان مي كند عبارت «تاب عليه» به معناي توفيق الهي براي توبه انسان است. (مجمع البيان، ج 1و 2، ص 200) آيات ديگري چون 54، 64، 128، 160 و 187 سوره بقره و 128 سوره آل عمران و بسياري از آيات ديگر به اين مطلب به صراحت و كنايه اشاره دارد. بنابراين زماني شخص توفيق توبه پيدا مي كند كه خداوند به وي توجه كند و اين توجه الهي نيز همواره با توجه انسان نسبت به رحمت الهي همراه است. به اين معنا كه خداوند انسان را به رحمت خويش متوجه سازد و او كه پيش از اين با عنايت و توجه الهي نسبت به موقعيت خويش آگاهي يافته و توانسته موقعيت خود را ارزيابي كند، متوجه رحمت الهي مي شود و در كنف اين رحمت به سوي وي بازمي گردد. از اين رو آيات قرآني بر توجه به توبه پذيري خدا همراه با رحمت وي به عنوان زمينه توفيق انسان براي توبه ياد مي كند. از جمله اين آيات مي توان به آيات پيش گفته اشاره كرد.
اين كه انسان به رحمت خداوندي و بخشش وي ايمان داشته باشد، از مهم ترين مولفه هايي است كه انسان را به سوي توبه مي كشاند؛ زيرا اگر انسان باور به پذيري توبه از سوي خداوند نداشته باشد، هرگز به سوي وي بازنمي گردد. بر اين اساس در آيه 31 سوره توبه و نيز 8 سوره تحريم به ايمان به عنوان يكي از مقتضيات توبه توجه شده است. البته لازم است شرايط در انسان وجود داشته باشد تا عنايت و رحمت الهي را به شكل كامل تري جلب و جذب نمايد. اينها را مي توان بسترهاي انساني توبه برشمرد. به سخن ديگر، برخي از عوامل و زمينه ها بيروني است ولي برخي ديگر دروني و مرتبط با شخص انسان توبه كننده مي باشد. از جمله اين عوامل مي توان به تقواي شخص از خدا اشاره كرد. كساني كه نسبت به گناهان، اهل تقوا هستند و به طور طبيعي به آن گرايش ندارند و به سبب خطا واشتباه، دچار آن مي شوند، زمينه بهتر و مناسب تري براي توبه كردن دارند (حجرات آيه 12) چنان كه گرايش انسان به استعاذه (پناه بردن) به خداوند در همه امور، خود يكي از بسترهاي مناسب جهت توفيق به توبه مي باشد كه در آيه 118 سوره توبه به آن اشاره شده است.
در اين ميان مي توان به گرايش آدمي به استغفار نيز ياد كرد. كساني كه اهل استغفار به ويژه در سحرگاهان هستند، اينان نيز توفيق بيشتري براي توبه پيدا مي كنند. چنان كه اگر انسان در طول شبانه روز اهل استغفار باشد، مي تواند اميد داشته باشد كه هرگز در خطا و اشتباه نيفتد و اگر به عللي دچار آن شد، به سبب استغفار و توجه دائمي به خداوند، از شر پيامدهاي آن در امان باشد و توفيق بيشتري براي توبه و بازگشت پيدا مي كند. (آل عمران آيه 135 و نساء آيه 64 و هود آيه 52) البته آيات قرآني چون 64 سوره نساء به زمينه بيروني چون توجه پيامبر (ص) و اولياي الهي نسبت به شخص نيز اشاره مي كند كه مي تواند اسباب توفيق توبه را فراهم آورد. بي گمان عنايت و توجه اولياي الهي و شفاعت آنان در اين زمينه همانند جاهاي ديگر بسيار سودمند خواهد بود.
به هر حال توجه دايمي به خداوند و ذكر و يادش (آل عمران آيه 135) و نيز استغفار هميشگي مي تواند توفيق براي توبه را افزايش دهد و سطح قبولي آن را نيز بالا ببرد، به گونه اي كه شخص، كمتر تحت تاثير پيامدهاي طبيعي خطا و اشتباه قرار گيرد. خداوند براي اين كه به انسان توفيق توبه را ببخشد وي را به اشكال مختلف هوشيار و بيدار مي كند تا به ارزيابي از عملكرد خويش بپردازد كه از آن جمله مي توان به گرفتار كردن شخص به سختي ها و مصيبت ها اشاره كرد. خداوند در آيه 87 سوره انبيا به اين روش براي ايجاد بازگشت و توبه در انسان ها توجه مي دهد و به انسان اين مطلب را گوشزد مي كند كه برخي از مشكلات و گرفتاري ها به سبب آن است تا آدمي از خواب غفلت بيدار شود و از گمراهي كه به سبب خطا و اشتباه و گناه در پيش گرفته درآيد و در مسير كمالي گام بردارد.
خداوند در آيه 41 سوره روم و نيز 21 سوره سجده و 48 سوره زخرف و 27 سوره احزاب و نيز آياتي ديگر توضيح مي دهد كه برخي از عذاب هاي دنيوي در دنيا براي اين است تا زمينه توبه در اشخاص يا جوامع فراهم آيد و انسان از خواب غفلت خويش بيدار شود و در مسير كمالي گام بردارد؛ زيرا ادامه مسيري كه به دور از تقوا و آموزه هاي الهي باشد چيزي جز از دست دادن قرب الهي و متوجه كردن خشم و غضب الهي نسبت به خود نيست. البته نبايد از اين نكته غافل ماند كه آن چه ميل آدمي را به سوي ترك گناه و انجام توبه افزايش مي دهد، آگاهي و نيز باور و عقيده به رحمت و مغفرت الهي و گذشت از خطاها و اشتباه هاي اوست. اين گونه است كه آدمي به سادگي به سوي خداوند استقبال مي كند و چنان نسبت به وي عمل مي كند كه گويي هرگز خطايي مرتكب نشده و گناهي از وي سر نزده است.
بنابراين توجه و باور آدمي، نقشي بسيار مهم و اساسي در ايجاد بستر مناسب براي توبه فراهم مي آورد كه آياتي بسيار از جمله آيه 89 سوره آل عمران و نيز 34 سوره مائده به اين اصل توجه مي دهد. در حقيقت علم آدمي به قبولي توبه، دل او را به همه سختي و سياهي كه گناه و خطا ايجاد مي كند، نرم و آرام و سپيد مي كند و به او اين امكان را مي بخشد تا به سادگي به سوي خداوند بازگردد و به همان آساني توبه كند. (مائده آيه 34 و 39 و 40 توبه آيه 104) همان گونه كه خداوند نسبت به انسان آسان گير است و شرايط توبه و توفيق آن را به انسان مي دهد، انسان نيز مي بايست اين گونه باشد و به ديگران فرصت توبه و بازگشت را بدهد و اگر ديد كه كسي خطايي كرد و خواستار توبه است، به وي فرصت آن را بدهد و شرايط را بر او سخت نكند كه از توبه و بازگشت به اسلام و قرآن باز ماند. از آياتي چون 2 و 3 و 11 سوره توبه و مانند آن برمي آيد كه ايجاد فرصت براي حتي دشمنان دين اسلام براي توبه و بازگشت به اسلام، لازم و ضروري است، چه رسد كه انسان مسلماني خواهان بازگشت باشد ولي شرايط جامعه براي بازگشت وي فراهم نباشد به گونه اي كه شخص روي بازگشت نداشته باشد.

توبه حقيقي و شرايط آن

نفس انسان در ابتداي خلقت از هر گونه نقش و ويژگي پاک است؛ اما امکان و استعداد نيل به هر مقام و مرتبه‌اي در او وجود دارد. همان طور که امكان پرواز و اوجگيري تا ملكوت اعلي و «عند ربهم يرزقون» را دارد، همان طور نيز استعداد كافي جهت سقوط و تنزل در حد «اولئك كالانعام بل هم اضل» را داراست. البته فطرت انسان آغشته به نور الهي است. پس هرگاه مرتكب گناهي گردد، کدورت و تاريکي‌اي در آن به وجود مي‌آيد، تا آنجا كه به دليل انجام مکرر گناه، نور فطرت در آن به خاموشي گراييده و چنين نفسي به شقاوت و بدبختي مي‌رسد. حال اگر شخص از گناه برگردد و توبه کند، نفس او از تاريکي بيرون مي‌رود، چنان که در حديث آمده است: «بازگشت کننده از گناه، همانند کسي است که گناهي انجام نداده است».
توبه حقيقي داراي سه ركن است: اول؛ علم به معناي شناخت اهميت زيانهاي ناشي از گناهان و درك اينكه هر گناهي، حجاب ميان بنده و خدا است. هنگامي كه بنده اين حقيقت را به خوبي درك نمايد، حالتي در او به وجود مي‌آيد كه ركن دوم توبه به شمار مي‌رود و به موجب آن قلب او به دليل از دست دادن محبوب خود، ناراحت گشته و در غم و اندوه عميقي فرو مي‌رود، اما ركن سوم توبه آنجاست كه مي‌داند عمل او سبب از دست دادن محبوب واقعي شده است. از اين رو در صدد جبران آن برمي‌آيد. بعضي از علماي اخلاق از اين حالات سه گانه به انقلاب روحي تعبير مي‌كنند و مي‌گويند: «توبه بروز نوعي دگرگوني در روح و جان آدمي است كه او را وادار به تجديدنظر در برنامه‌هاي خود مي‌كند». خداوند در قرآن از اين تغيير حالت كه بازتاب اجتماعي نيز خواهد داشت به «تغيير دروني» ياد مي‌كند: «يغير ما في انفسهم».

ازجمله شرايط و اركان توبه راستين كه در روايتي مشهور از حضرت اميرالمومنين (ع) بدان اشاره شده عبارتست از: 1- پشيماني از گذشته 2- تصميم هميشگي مبني بر عدم بازگشت به سوي آن 3- ادا کردن حق 4- با اندوه و غم گوشتي را که به واسطه ارتکاب عمل حرام بر بدن روييده است، آب كني، به گونه‌اي که پوست بر استخوان بچسبد و بين آنها گوشت تازه برويد، 5- روي آوردن به سوي هر واجبي که آن را ضايع ساخته‌اي، تا حق آن را ادا نمايي 6- جسم را درد طاعت بچشاني- با فرمانبرداري و اطاعت، سختي را بر خود تحمل کني- همان طور که شيريني ارتکاب گناه را به آن چشاندي.
قرآن كريم نيز سه شرط اساسي براي قبولي توبه متذكر شده است: 1- گناه از روي جهالت و ناداني انجام گرفته باشد. 2- گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، يعني حق الله و حق النّاس ادا شود. علامه طباطبايي مي‏فرمايد: «مقيد کردن توبه به اصلاح (در آيات قرآن) براي اين است که دلالت کند توبه وقتي قبول مي‏شود که از روي حقيقت و واقع باشد، زيرا کسي که حقيقتاً به سوي خداي سبحان بازگشت کرد و به وي پناه برد، هرگز خود را به پليدي گناه آلوده نمي‏کند. اين است معناي توبه، نه فقط اينکه بگويد: أتوب الي الله اما در دل همان آلوده‏اي باشد که بوده‏است». 3- توبه به تأخير نيفتد.
در آيات قرآن و روايت معصومين (ع) بارها به مسئله وجوب و فوريت توبه پرداخته شده است كه به برخي از اين روايات اشاره مي‌نماييم. امام علي (ع) مي‌فرمايند: «اگر مرتكب گناهي شدي، هرچه زودتر آن را به وسيله توبه محو كن». رسول اكرم (ص) در مواعظ و توصيه‌هاي خويش خطاب به ابن مسعود مي‌فرمايند: «اي ابن مسعود، گناه را مقدم مكن و توبه را مؤخر نينداز، بلكه توبه را مقدم كن و گناه را عقب بينداز». امام علي بن موسي الرضا (ع) نيز از رسول خدا (ص) نقل فرموده است: «چيزي نزد خدا محبوب‌تر از زن يا مرد با ايماني كه توبه كند نيست». تعابيري از اين قبيل درلسان روايات مي‌تواند دليلي بروجوب توبه و فوريت آن باشد. علاوه بر اين احاديث، دليل عقلي روشني بر وجوب توبه داريم؛ زيرا عقل حكم مي‌كند كه بايد دربرابر عذاب يقيني يا احتمالي خداوند، وسيله نجات فراهم كرد و با توجه به اينكه توبه بهترين وسيله نجات است، عقل آن را واجب مي‌شمرد.

شرايط پذيرش توبه توبه شكنان صد بار اگر توبه شكستي باز آي
يكي از برجستگي هاي دين اسلام، توبه است. توبه به خطاكاران و بزهكاران، اين امكان را مي دهد تا خود را پس از توبه همانند انساني كه تازه از مادر زاده شده ببيند و بار خطا و گناه بر دل و جانشان سنگيني نكند و شرايط رشد و تعالي را نه تنها در خود فراهم تر بيابند، بلكه به سبب آگاهي از خطا و گناه خويش، بيش از پيش به درگاه ايزدمنان، تبتل و تضرع كنند و درهاي رحمت خاص الهي را به سوي خويش بگشايند؛ زيرا در اين صورت است كه خداوند در نام نيك (بخشندگي و گذشت) تجلي و ظهور مي كند و غفاريت خويش را به نمايش مي گذارد. اما انسانها، موجوداتي شگفت هستند كه خواسته هاي دروني و وسوسه هاي بيروني، اجازه نمي دهد كه بر عهد بازگشت خويش بمانند، از اين رو پيمان شكني مي كنند و توبه خود را مي شكنند و حتي به خود همان خطا و گناه دچار مي گردند. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه شرايط پذيرش توبه چنين توبه شكناني از نظر آموزه هاي وحياني قرآن چيست؟ نويسنده در اين مطلب بر آن شده تا به اين پرسش پاسخ دهد.

تجلي حق در غفاريت و رحيميت
يكي از صفات و ويژگي هاي نيك خداوندي، غفاريت است. از اين صفت، نامهاي نيكي چون غفور و غفار گرفته شده است. همين مغفرت الهي است كه آدمي را تحت رحمت خاص الهي مي برد و خداوند در نام رحيم تجلي مي كند. به سخن ديگر، خداوند از صفت بخشش و گذشت نسبت به بندگان خود برخوردار است كه موجبات تجلي خداوند در نام رحيم مي شود. براي خداوند دو نام برجسته اي چون رحمان و رحيم است كه بسم الله الرحمان الرحيم به عنوان كليد اسماي الهي به نمايش گذاشته شده است. خداوند تبارك و تعالي، هستي را بر پايه رحمانيت خويش آفريده است. اين گونه است كه همه از خوان رحمانيت وي بهره مي برند و كافر در عين كفر و انكار و عناد خويش، از اين سفره مي خورد. اما اوج اين صفت رحمانيت را مي توان در رحيميت الهي ديد. از اين رو فضل و عنايات خاص الهي به بندگان مؤمن را در شكل رحيميت خويش به نمايش مي گذارد و بهشت رضوان الهي، اوج تجلي اين رحيميت الهي مي شود. كساني كه به سوي خود واقعي و خداي خويش باز مي گردند و از صفت غفاريت الهي و توابيت او بهره مي برند، در سايه سار رحمت رحيمي الهي مورد توجه ويژه قرار مي گيرند. خداوند در آياتي از جمله 128 سوره آل عمران و نيز 37 و 38 سوره بقره منشا و خاستگاه توبه بندگان و پذيرش آن را، اراده الهي و رحمت رحيمي دانسته و در آيات 64 سوره بقره و 89 سوره آل عمران، دو منشأ فضل و مغفرت را بدان مي افزايد. به اين معنا كه اراده الهي به اين تعلق مي گيرد كه بندگاني را تحت رحمت رحيمي خويش ببرد و از فضل خاص خود برخوردار كند. از اين رو در صفت تواب و غافر تجلي مي كند و بندگان را مورد عنايت خاص خود قرار مي دهد.
پيشينه توبه
نخستين گناهكاري كه توبه كرد، حضرت آدم(ع) بود كه پس از وسوسه ابليس و خوردن از درخت ممنوع و آشكار شدن بدن و عورات، شرمنده شده و خداوند بر او رحم كرد و زمينه توبه و بازگشت وي را فراهم آورد و حضرت آدم(ع) با دريافت كلماتي توانست توبه كرده و تحت رحمت رحيمي و غفران الهي قرارگيرد. (بقره 30 تا 37) اين نعمت بزرگ و فضل خاص الهي در تمامي دوره هاي حضور بشر درجهان، وجود داشته است. از اين رو خداوند در 58 تا 60 سوره مريم، از مسئله توبه و توبه پذيري در امت هاي پيشين سخن به ميان مي آورد و نشان مي دهد كه آنان نيز هرگاه گناه و خطايي را مرتكب مي شدند، به درگاه الهي توبه مي كردند. از گروه هايي كه مشمول توبه شدند و از هلاكت رهايي يافتند، اهل كتاب هستند. در 86 تا 89سوره آل عمران به اهل كتاب اشاره مي كند و مي فرمايد كه آنان پيش از بعثت، به پيامبر(ص) ايمان داشتند ولي پس از بعثت نسبت به او كافر و مرتد شدند، اما چون جماعتي از آنان توبه كردند و به ايمان بازگشتند، خداوند بر ايشان رحم كرد و توبه شان را پذيرفت و از عذاب رهايي بخشيد.
شرايط پذيرش توبه
توبه داراي شرايطي است كه مي بايست رعايت شود. برخي از اين شرايط به عنوان آداب توبه شناخته مي شود كه از آن جمله مي توان به اخلاص در توبه (تحريم8)، اقرار و اعتراف به گناه در پيشگاه خداوند و نه ديگران (اعراف 23 و توبه 102)، توسل به پيامبر(ص) و مغفرت طلبي ايشان (نساء 37)، توسل به محمد(ص) و خاندان پاك و طاهرش از امامان معصوم عليهم السلام (بقره، آيه37) و نيز ذكر و ياد خداوند با تسبيحات و حمد و ستايش او (بقره، آيه 37 و نيز تفسير عياشي، ج1، ص41، حديث 25 به نقل از امام باقر(ع) اشاره كرد.
از آيات 70 تا 75 سوره فرقان برمي آيد كه از شرايط پذيرش توبه كامل و حقيقي آن است كه شخص وفادار به توبه خويش باشد و از مفاد پيماني كه با خدا بسته سرباز نزند، زيرا استمرار توبه در حالي كه هنوز خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي ابليسي وجود دارد و پيش از اين نيز با ارتكاب گناه و خطا، قباحت و زشتي آن ريخته و كاهش يافته، بسيار سخت و دشوار است و تنها كساني مي توانند بر اين پيمان خويش باقي بمانند كه انسانهاي صابر و شكيبايي باشند. مفسران قرآن با توجه به آيات فوق گفته اند كه ذكر فعل مضارع «يتوب» و مصدر ميمي «متابا» پس از آوردن فعل «تاب» بر شرايطي در كمال توبه چون استمرار آن دلالت مي كند (التحرير و التنوير، ج9، جزء19، صص77 و 78). علامه طباطبايي نيز به با توجه به ذكر «عمل صالح»، «آن را دليل براستقرار توبه در شخص دانسته است (الميزان، ج15، ص242) به اين معنا كه شخص با كارهاي نيك و عمل صالح، مي كوشد تا توبه خويش را در ذاتش استقرار بخشد و دوباره به گناه و خطا بازنگردد. دشواري وفاداري بر پيمان توبه از آن روست كه انسان با ارتكاب گناه و خطا، زشتي و قباحت آن كار را از ميان مي برد و ترس خود را نسبت به انجام مكرر كار زشت از دست مي دهد.
عامل ديگري كه موجب مي شود تا استمرار به پيمان توبه سخت و دشوار باشد و شخص دوباره مرتكب عمل زشت و خطا و گناه شود، پذيرش توبه كنندگان ازسوي خداوند است. ممكن است شخص گناهكار با اين تلقي كه هردم كه بخواهد توبه كند خدا توبه اش را مي پذيرد گستاخي شود اما چنين شخصي بايد متوجه باشد كه در دام استدراج مكر امهال مي افتد و شرايطي براي او پديد مي آيد كه ناتوان از توبه و بازگشت به خود و خدا شود. بنابراين، نبايد فريب شيطان را خورد كه خداوند هر دم و لحظه هر گناه كوچك و بزرگي را مي پذيرد و تا پيش از مرگ، انسان مي تواند از همه گناهان توبه كند؛ زيرا اين احتمال وجود دارد كه در دام استدراج و امهال گرفتار شود و توفيق توبه از وي سلب شود. از اين رو خداوند بر مردم سخت مي گيرد و اجازه نمي دهد تا در دام اين مكر امهال و استدراج گرفتار شده و توفيق توبه از ايشان سلب شود. بنابراين، گاه قبول توبه بدكاران را مشروط به تأخير نينداختن آن مي كند (نساء 17) و گاه ديگر پذيرش كامل توبه را متوقف به شرط عدم استمرار و تكرار دانسته و در 54 انعام، پذيرش توبه گناهكاران را مشروط به اصلاح گذشته و خودسازي پس از توبه مي كند. (مائده، آيات 38 و 39)
به هر حال، اصلاح رفتار و اعمال (بقره 160 و آل عمران 89 و نساء 16 و آيات ديگر)، ايمان (اعراف 153 و طه، 82 و قصص 67)، فوريت آن (نساء 17 و 18) و بقا بر توبه و استمرار و استقرار آن، از مهمترين شرايط پذيرش توبه است. البته در مواردي كه به حق مردم تجاوز شده مي بايست پيش از توبه با كسب رضايت در صورت امكان شرايط را براي پذيرش توبه فراهم كرد؛ زيرا اين كار يكي از مصاديق عمل صالح و اصلاحي است كه در آيات تكرار شده است. از جمله كسي كه سرقتي انجام داده و پيش از كشف سرقت و دستگيري اش، بخواهد از كار زشت خويش توبه كند، مي بايست خسارت هاي ناشي از دزدي را جبران كند تا توبه اش پذيرفته شود. (مائده، 38 و 39)
از آيات 17 و 18 سوره نساء اين معنا ظاهر است كه نبايد توبه را تا دم مرگ به تأخير انداخت، زيرا اين تأخير مي تواند عامل سلب توفيق توبه از مسلمان و مومن شود و همچنين خداوند چنين توبه اي را نپذيرد؛ زيرا اگر توبه همزمان با حالت مرگ و احتضار باشد، اين توبه پذيرفته نخواهد شد؛ چنين كسي كه در حالت مرگ است و كشف الغطاء شده (ق 19 تا 22) و دوزخ و آتش عذاب را مي بيند (تكاثر 6 و 7) ديگر فرصت توبه از او گرفته شده است. از 90 و 91 سوره آل عمران و 18 سوره نساء برمي آيد كه كفر، مانع جدي در برابر توبه است. شايد بتوان با توجه به آيه 18 سوره نساء مدعي شد كه تأخير توبه از سوي مؤمنان بدكار و زشتكار تا دم مرگ نيز مانع جدي ديگر بر سر راه توبه پذيري از سوي خداوند باشد؛ زيراچنين تأخيري از سوي مسلمان و مؤمن خود به معناي كفر است و خداوند از چنين افرادي نيز به عنوان كافر ياد مي كند.
صد بار اگر توبه شكستي باز آي
توبه شكنان، كساني هستند كه به خداوند ايمان دارند و از رحمت رحيمي و فضل او آگاهند و بدان توجه دارند. اما برخي از آنان از اين غفران و فضل و رحمت رحيمي الهي سوءاستفاده مي كنند و در دام وسوسه هاي ابليسي و خواسته هاي نفساني مي افتند و گناه و خطايي را تكرار مي كنند. از آنجا كه انسان گرفتار نفس اماره و شياطين انسي و جني است بنابراين در معرض هرگونه خطا و گناهي قرار دارد، اما خداوند براساس رحيميت و رحمانيتش، باب توبه را باز گذاشته تا انسان گناهكار پس از آنكه پشيمان از گناه خود شد، توبه كند و به سوي او بازگردد. روشن است كه لازمه توبه اي اينچنيني، پشيماني از كرده خود و تصميم به عدم تكرار آن گناه و خطاست اما اگر انسان گرفتار وسوسه شيطان شد و ناخواسته و نه عمداً گرفتار همان خطا يا خطاي ديگر شد، باز مي تواند ضمن پشيماني قلبي، به سوي خدا توبه كند. البته چنانكه گفته شد و از آيات قرآني برمي آيد، حفظ توبه سخت و دشوار است و تنها صابران مي توانند اين گونه عمل كنند، درصورتي كه بسياري از مردم توانايي مقاومت در مقابل خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني ندارند و لذا توبه خود را ناخواسته مي شكنند و گناهان خود را تكرار مي كنند. در چنين حالتي شخص خطا كار نمي تواند بگويد چون من چند بار توبه كرده و آن را شكسته ام پس ديگر توبه ام پذيرفته نخواهد شد كه اين طرز تفكر، غلط و يأس از رحمت خدا خواهد بود و او حتي اگر صدبار توبه كند و ناخواسته و در اثر وسوسه هاي شيطاني توبه اش را غيرعامدانه بشكند مي تواند به درگاه خداوند توبه كند كه خداوند تواب است.
خداوند در آيات بسياري از جمله 37 و 54 و 128 و 160 سوره بقره و نيز 16 و 64 و 104 و 118 سوره توبه، به اين مطلب توجه مي دهد كه حتي اگر شخص، توبه پيشين خود را با خدا بشكند و بر توبه خويش وفادار نباشد، باز خداوند از آن جايي كه تواب و بسيار توبه پذير است و مؤمنان و مسلمانان خطاكار را تحت شمول رحمت رحيمي خود مي گيرد، توبه گناهكاران را مي پذيرد و از در رحمت رحيمي بر ايشان وارد مي شود. مشروط بر آنكه واقعاً پشيمان شده و قصد بازگشت نداشته باشد. اما اگر كسي گناهي مرتكب شود و توبه كند، درحالي كه در دلش احساس پشيماني نكند و يا قصد ارتكاب مجدد آن گناه را داشته باشد، چنين شخصي هم خدا را مسخره كرده و هم خود را و مسلماً توبه او پذيرفته نخواهد شد چراكه اصولاً به چنين توبه اي نمي توان توبه گفت زيرا مفهوم توبه ، پشيماني و بازگشت و تصميم به عدم تكرار است.
توبه، تفضلي از جانب خدا
از آن جايي كه اصول توبه امري لازم و ضروري بر خداوند نيست، بلكه تنها تفضل و رحمتي خاص از سوي خداوند بر بندگانش است، (توبه 102 زيرا لفظ عسي به معناي اميد ظهور در توبه پذيري به معناي تفضلي از سوي خدا دارد نه آن كه حقي بر عهده خدا باشد) خداوند بارها و بارها اين تفضل و رحمت رحيمي خويش را بر بندگان مؤمن و مسلمان روا مي دارد تا آنان را از هلاكت و آتش دوزخ در امان دارد. همين فضل الهي است كه موجب مي شود تا خداوند پيش از آن كه بنده به سوي خدا بازگردد و توبه كند، خداوند به سوي بنده اش بازگردد و زمينه توبه و بازگشت را براي بنده فراهم مي آورد و سپس خود، آن توبه اي را كه خودش به بنده القا كرده مي پذيرد. از اين رو گفته اند، هر توبه بنده همراه دو توبه و بازگشت از سوي خداوند است. بنابراين، پيش و پس هر توبه توبه كننده اي، توبه الهي با القاي توبه در آغاز و پذيرش آن در پايان همراه است. خداوند در آيه 37 سوره بقره بر اين نكته تأكيد دارد كه حضرت آدم(ع) از خداوند كلماتي را براي توبه دريافت كرد و براساس آن، توبه نمود و خداوند نيز به عنوان تواب آن را پذيرفت.
اينكه خداوند تواب است به اين معناست كه هر بار كه شخص توبه اش را از روي جهل و وسوسه و نه عمد، بشكند و دوباره توبه كند، آن را مي پذيرد چنانكه خداوند توبه از هر گناهي را مي پذيرد و اگر انسان به كفر و شرك دچار نباشد مي تواند همواره و در هر زماني جز دم احتضار و مرگ توبه كند و همچون انساني كه دوباره از شكم مادر زاده شده هيچ گناهي بر جان و دلش سنگيني نكند. مفسر بزرگ قرآن علامه طبرسي، در تفسير وزين مجمع البيان با اشاره ب