درباره وبلاگ


این وبلاگ برای آگاهی اندشه جوانان نسبت به این زمانه است که دجال آخر الزمان چه چیزی است یا چه کسی است. قابل توجه خوانندگان عزیز این وبلاگ حقیر من این مطالب را گلچین وتعدادی را از سایت های جامع برداشته ام ومطالبی را از خود نوشته ام امیدوارم از این وبلاگ راضی باشید.
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 26
بازدید کل : 13840
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

تا ظهور
برای آگاهی جوانان این مرز و بوم




سلام به دوستان عزیز

من تازه به این فکر افتادم که چگونه میتوان جم رایگان خرید رو به شما آموزش بدم از طریق لینک زیر

http://www.AWSurveys.com?R=3976086

این سایت با معرفی سایت های دیگر به شما پول واقعی میدهد که اگر مجموع حساب شما 15$ شد میتوانید درخواست صدور کارت visa کنید به شما تزمین میدم که 100% واقعی است

حال برای ثبت نام اول به قسمت

بعد از کلیک به روی آن این قسمت باز میشود

اطلاعات را که وارد کنید صفحه ای باز میشود که اطلاعات شما را نمایش می دهد یکسری مستطیل های سفید رنگی را مشاهده میکنید بر روی تمام آنها  open lik in new tab بزنید و در جای خالی یک اسم سایت را وارد کرده و گزینه submit را بزنید آنگاه بعد از تمام شدن آنها دوباره وارد اکانت خود شوبد و ببینید که به ازای هر لینکی که شما دادی 0.30 $ داده است واینگونه شما وارد میتوانید با ترقیب کردن دوستانتان به این سایت از طریق لینک بالا و ثبت نام در آن سایت درآمد زایی داشته باشید

من به بی بی دو عالم قسم میخورم که تمامی مطالب درست وحقیقی است



عزت نفس یك ماهیت درونی است نه حالت ساكن و قابل لمس كه بتوان آن را مستقیما مشاهده و ارزيابی كرد. در اختیار داشتن بعضی از الگوهای قابل مشاهده در زمینه‌ی حسن عزت‌نفس، انگیزه شما را برای رسیدن به هدفتان تقویت حواهد كرد. حال این سوال پیش می‌آید كه چگونه می‌توان فردی را با حسن عزت‌‌نفس قوی تشخیص داد؟ بعضی خصوصیات ظاهری و رفتاری آن‌ها عبارت است از: 1) حتی در زمان‌های چالش‌های سخت در ظاهر راحت و كنترل‌شده عمل می‌كنند. 2) همیشه با آراستگی در دید عموم قرار می‌گیرند و نشاط و سلامت خود را نشان می‌دهند. 3) از لحاظ فكری و جسمی پرانرژی هستند و هدف مشخصی دارند. 4) ظاهر و باطن یكسانی دارند. 5) مثبت و خوش‌بین هستند. 6) مستقلا و خودمختار عمل می‌كند و در قبال كارهای خود مسئولانه عمل می‌كنند. 7) صمیمی و قابل اعتماد هستند و از خوشبختی دیگران ناراحت نمی‌شوند. 8) از حق خود دفاع می‌كنند در عین حال حق دیگران را ضایع نمی‌كنند. 9) به خود می‌اندیشند و در كنار موفقیت‌ها، معایب خود را دیده و در رفع آن می‌كوشند. بنظر می‌رسد به محض اینكه ما خود را بعنوان یك فرد احساس كردیم دانه‌های عزت‌نفس در ما جوانه می‌زند. گاهی عزت نفس ما قوی و گاهی ضعیف می‌شود و البته در این زمینه دوران كودكی ما نیز بسیار حائز اهمیت می‌باشد زیرا عادت‌‌های اصلی ما در آن زمان شكل می‌گیرد. چند نمونه از عواملی كه عزت‌نفس كودكان را كاهش می‌دهد عبارت است از: 1) بی‌توجهی به آن‌ها و احساساتشان 2) مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفتن 3)‌برطرف نشدن نیازهای اساسی آنها 4)‌مقایسه كردن آن‌ها با دیگران 5) حمایت بیش از حد 6) تنبيه بیش از حد و ... بررسی‌ها نشان داده‌اند كودكانی كه در معرض چنین ضربه‌هایی قرار می‌گیرند در دوران بزرگسالی از دو مسئله به‌شدت رنج می‌برند: 1) حالت شخصیت قربانی: هیچ قدرتی برای دفاع از خود ندارد و خوشبختی‌های خود را ناپایدار می‌پندارند و هیچ انگیزه‌ای برای رسیدن به خواسته‌هايشان نخواهند داشت 2) نقص در مهارت‌های اجتماعی و شخصیتی: قادر به حفظ روابط خود نیستند و اعتمادبه‌نفس ندارند و حتی در برابر تحسین دیگران دستپاچه می‌شوند اما در زندگی روزمره كنونی حتی اگر دوران كودكی لذت‌بخشی داشته باشیم ممكن است عزت‌نفسمان آسیب ببیند و بعضی از مواردی كه به عزت‌نفس در بزرگسالی اسیب می‌رساند عبارت‌اند از: مورد بی‌توجهی و عدم پذیرش قرار گرفتن، مورد قضاوت غيرمنصفانه قرار گرفتن، فریب خوردن بخصوص از طرف فردی معتمد و … و البته نباید تسلسلی كه به محض دریافت یكی از این ضربه‌ها در ما آغاز می‌شود را فراموش كنیم. آسیب این ضربه‌ها بر افراد مختلف، متفاوت است و بستگی به عواملی از جمله: شدت ضربه و میزان قدرت و وضعیت اجتماعی، سلامتی جسمانی ما، كیفیت مهارت‌های خود حفاظتی كه ما را قادر می‌سازد به مقابله بپردازیم و توانایی ما برای مقاومت، دارد. بنابراین امری ضروری است بدانیم در دفاع از عزت‌نفس خود، چگونه باید از روش‌های موثر هدف‌دار و حتی جسورانه استفاده كنیم.




پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, :: 12:5 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی


برای پیداکردن دوست خوبداشتن دوست خوب برای همه لازم است و هر چه هم آدم ‌دوستان خوب بیشتری داشته باشد بهتر است. امـا راسـتش را ‌بخواهید پیدا کردن دوست خوب کار سختی است و باید خیلی ‌چیزها را بدانیم و انجام دهیم تا او را پیدا کنیم و ‌سعی کنیم خودمان هم دوست خوبی برای او باشیم. ‌راه‌های پیدا کردن دوست خوب زیاد است ولی من فقط ‌پانزده راه را که به فکرم آمده است می‌نویسم.‌
۱) برای پیداکردن دوست خوب باید اول سعی کنیم ‌خودمان آدم خوبی باشیم. به خاطر اینکه اگر آدم خوبی ‌نباشیم دوست‌های خوب ما را برای دوستی قبول نمی‌کنند. ‌همان‌طور که ما دنبال آدم‌های خوب برای دوستی‌کردن ‌می‌گردیم باید این حق را به دیگران بدهیم که آن‌ها هم ‌دنبال دوست‌های خوب باشند. پس ما باید اول خودمان ‌خوب باشیم بعد دنبال دوست‌های خوب بگردیم. اگر ‌رفتارهای بد از ما دیده شود یعنی ما دوست‌های خوب ‌زیادی را از دست داده‌ایم.‌
۲‌) برای پیداکردن دوست خوب باید به نظافت و تمیزی ‌خود خیلی توجه کنیم. باید یادمان باشد که یکی از ‌علامت‌های دوست‌ خوب رعایت تمیزی و نظافت است. دوست‌های ‌خوب همیشه به سر و وضع و لباس دوست‌های خودشان اهمیت ‌می‌دهند. اگر لباس‌، کیف، کفش و بدن بچه‌ای پاکیزه ‌نباشد باعث می‌شود بچه‌های خوب که این چیزها را رعایت ‌می‌کنند از او دور شوند و با او دوستی نکنند.‌
۳‌) یکی از کارهایی که یک بچه را بچه خوب می‌کند و ‌باعث می‌شود بچه‌های دیگر دوست داشته باشند که او ‌دوستی آنها را قبول کند، این است که به حرف ‌بزرگ‌ترهایش گوش می‌دهد و احترام آنها را نـگـه می‌دارد. ‌یک بچه خوب نمی‌تواند به حرف بزرگ‌ترها گوش ندهد،‌ پس ‌ما هم اگر مـی‌خـواهـیـم دوست‌های خوبی داشته بـاشـیـم بـایـد ‌بـه تـمام نصیحت‌ها و راهنمایی‌های پدر و مادر و ‌بزرگ‌ترهای دیگر مانند معلم‌ مهربانمان خوب گوش بدهیم.‌
۴‌) همیشه یادمان باشد که برای پیداکردن دوست‌ خوب ‌باید یک‌راست بـــه ســـراغ شـــاگـــردهــای زرنــگ و دانش‌آموزان ‌درس‌خوان برویم. کسی که درسش را خوب نمی‌خواند و تکالیف ‌مدرسه‌اش را به‌موقع انجام نمی‌دهد دوست ندارد که دوستش ‌هم درس بـخـواند و دانش‌آموز زرنگی باشد. تنبلی او به ‌دوستش هم اثر می‌گذارد و باعث می‌شود درسش را خوب ‌نخواند. پس برای پیداکردن دوست خوب باید دور بچه‌هایی ‌که خوب درس نمی‌خوانند خط کشید.‌
۵‌) برای پیداکردن دوست خوب می‌توانیم از پدر و مادر ‌و بزرگ‌ترهای خانواده کمک بگیریم و از آنها بخواهیم که ‌ما را در این مورد راهنمایی کنند. برای این کار بهتر ‌است کارها و رفتارهای کسی را که می‌خواهیم بـرای دوسـتی ‌انتخاب کنیم برای بزرگ‌ترهایمان بگوییم تا آنها ‌بتوانند از روی کارها و اخلاق او به ما بگویند که ‌آیا برای دوستی با ما مناسب هست یا نه.‌
۶‌) اگر کسی بیاید و پیش ما پشت سر دیگران بد بگوید ‌و رازهای آنها را برای ما بگوید معلوم می‌شود که برای ‌ما هم نمی‌تواند دوست خوبی باشد، چون حتماً یک روز هم ‌راز ما را پیش دیگران خواهد برد. ‌
۷‌) با آدم‌های سخن‌چین که دوست دارند با حرف بردن و ‌حرف آوردن بین دو نفر که با هم قهر هستند دعوا پیش ‌بیاید تا از همدیگر بیشتر بدشان بیاید و نتوانند ‌باهم آشتی کنند، نباید دوست شد. ‌

http://amirkaber.blogfa.com/۸۷۰۲.aspx



توبه محبوب نزد خدا کدام است؟

توبه در اصل به معناى بازگشت است و در قرآن به معناى بازگشت از گناه آمده است. این معنا در صورتى است كه این واژه به شخص گنهكار نسبت داده شود، ولى گاه این كلمه به خدا نسبت داده مى شود; در آنجا به معناى بازگشت به رحمت است; یعنى رحمتى كه به خاطر ارتكاب گناه از بنده سلب كرده بود، بعد از بازگشت او به اطاعت و بندگى، به او باز مى گرداند و به همین جهت در مورد خدا تعبیر به (توّاب) مى شود; یعنى بسیار بازگشت كننده به رحمت. (مجمع البیان، ذیل آیه 37)
معناىِ توبه 1. اقرار به انجام كار 2. اقرار به بدى كار 3. ترك عمل براى دل كندن از آن. (مفردات ص 76)
توبه در شرع توبه در شرع داراى چهار شرط : 1. ترك گناه به دلیل زشتى و بدى آن 2. پشیمانى بر گذشته 3. بازگشت نكردن به گناه 4. جبران اعمال فوت شده.(مفردات ص 72) پیامبر خدا (ص) فرمودند: براى توبه درى است كه اندازه آن بین شرق و غرب است و این در بسته نمى شود مگر اینكه خورشید از مغرب طلوع كند. (نهج الفصاحه، ح 878)
توبه جوانان قالَ رَسوُلُ الله (ص): ما مِنْ شَیىء اَحَبَّ اِلَى اللهِ تَعالى مِنَ شابٍّ تائِب; (نهج الفصاحه): هیچ چیزى نزد خدا محبوب تر از توبه جوان نیست. باید به این نكته اشاره كرد مبادا فریب شیطان و شیطان صفتان را بخوریم كه الآن جوانیم و وقت عیش و نوش و هوسرانى است و وقت توبه در زمان پیرى است، كه اینها همه خلاف اعتقادات و واقعیّات است. قال رَسوُلُ الله(ص): اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنْ; (نهج الفصاحه): توبه كردن نیكو است، ولى از جوانان نیكوتر مى باشد

چرا، چگونه و از چه توبه كنيم؟

توبه يكي از مهم ترين راه هاي بازگشت انسان به خود و خداست. انساني كه دچار غفلت يا گمراهي است و از خود واقعي دور شده و خود دروغين نفس را جايگزين آن كرده، بايد در يك واگرايي به حقيقت خويش بازگردد. بازگشت به خود واقعي، چيزي جز بازگشت به خدا نيست، چرا كه انسان، همانند ديگر آفريده هاي الهي، مظهري از مظاهر الهي است و همواره مظهر و سايه از صاحب آن مظاهر حكايت مي كند. از اين رو در آموزه هاي قرآني، اين معنا مورد تاكيد است كه انسان پيش از اين كه خود را ببيند خدا را مي بيند. توبه واقعي، بازگشتي همه جانبه از سوي بنده است ولي نبايد اين معنا را از ياد برد كه تا صاحب سايه، بازگشتي نداشته باشد، سايه هرگز بازگشتي نخواهد داشت؛ زيرا حركات و سكنات مظهر و سايه، مبتني بر حركات و سكنات صاحب سايه است. لذا در فرهنگ قرآني، هر توبه و بازگشت بنده اي مسبوق به بازگشت و توبه الهي است.
چرا استغفار و توبه كنيم؟
 توبه يكي از واجبات انساني و تكاليف بشري است. از اين رو همواره ديگران را به توبه و استغفار دعوت مي كنيد و يا خود بدان دعوت مي شويد. وظيفه اي كه بارها شنيده مي شود و تكرار مي گردد. برخي ها هرگاه با مشكلي مواجه مي شوند، خود دروني و يا ديگران، وي را به استغفار و توبه دعوت مي كنند. گاه اين دعوت چنان تكرار مي شود كه شخص ناخودآگاه و گاه شگفت زده مي گويد و يا مي پرسد، از چه توبه و استغفار كنم؟! من كه گناه، خطا و اشتباهي نكرده ام؟!
در فرهنگ ايماني اسلامي مردم، اين معنا جاافتاده كه هر مشكل و سختي و رنج و مصيبتي با خطا و اشتباه و گناه آميخته است و ريشه هر بلا و ناخوشي را مي بايست در اين امور جست. از اين رو دعوت به استغفار و توبه را تنها راه نجات و رهايي از مصيبت و بلا و ناخوشي مي دانند. ولي تعريف گناه را مي بايست كمي فراتر از ارتكاب جرايم و يا ترك واجبات و ارتكاب محرمات دانست. برخي از امور، در فرهنگ ايماني، گناه است، در حالي كه شخص آن را گناه نمي شمارد. از جمله اين گناهان، غفلت از خداوند است. بسياري از انسان ها دچار غفلت مي شوند و ذكر و ياد خداوند از دلهايشان بيرون مي رود. همين غفلت است كه بسياري از مصيبت ها و سختي ها و رنج ها را موجب مي شود. خداوند در آيه 124 طه مي فرمايد: و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا، هركسي از ياد و ذكر من رويگردان شود، دچار سختي در زندگي مي شود. اعراض از ياد خداوند و ذكر او مي تواند به دو شكل صورت گيرد: گاه شخص از روي عمد براي خداوند جايگاهي در پروردگاري نمي بيند و او را در كارها و زندگي خويش لحاظ نمي كند و از ياد و ذكر او غافل مي شود؛ و گاه ديگر اصولا خداوند در ياد و ذكر او نيست و به همه چيز جز خداوند توجه دارد.
بنابراين، علت بسياري از مشكلات و سختي ها در زندگي بشر را مي بايست در رويگرداني و غفلت انسان از خدا جست، بسياري از مردم اين اعراض و غفلت را به عنوان گناه نمي شناسند. از اين رو دعوت ايشان به توبه و استغفار از گناه را شامل اين دسته از موارد ندانسته و از در انكار برمي آيند و مدعي مي شوند كه گناهي مرتكب نشده اند تا توبه و استغفار كنند و از رنج و سختي كه دچار آن شده اند رهايي يابند. اين درحالي است كه غفلت و اعراض از ياد خدا، خود گناهي بزرگ است، چرا كه چنين غفلتي به معناي ناديده گرفتن پروردگاري خداوند و غفلت از ربوبيت الهي و خروج از توحيد مطلق و گرفتاري به شرك خفي و نهان و بلكه شرك آشكار است.
كسي كه همواره به ياد خداست و ذاكر دايمي است، هر چيز دنيايي را، مظهري از مظاهر الهي و بستر و ابزاري براي بهره مندي انسان براي خدايي شدن و تقرب به خدا مي داند و اين گونه همواره مقصد و مقصود را در پيش چشم داشته و بدان سو حركت مي كند. درچنين حالتي اموري كه در يك نگاه لهو و لعب به نظر مي رسد، عامل تكامل و رشد و تعالي بشر مي شود؛ چنانكه اموري كه به نظر مي رسد اصالت دارد، در هنگام غفلت و اعراض، عين لهو و لعب خواهد بود حتي اگر آن امر به ظاهر عبادتي براي خدا باشد؛ زيرا عبادت غافل، عين بازيچه كودكانه و سرگرم كننده است كه گاهي اين بازيچه و سرگرمي، امري چون اسباب بازي كودكانه است و گاه ديگر مي تواند به ظاهر نماز و روزه و مانند آن باشد. به اين معنا كه شخص درحال نماز از خدا غافل باشد و در هنگام روزه گرفتن ياد خداوند در دلش نباشد.
به هرحال، وقتي از توبه و استغفار و بازگشت به خدا سخن به ميان مي آيد، تنها مواردي نيست كه انسان مرتكب ترك واجب و مستحبي يا انجام حرام و مكروهي شده باشد، بلكه مي تواند شامل غفلت از خداوند و سرگرم شدن به دنيا نيز باشد كه بسياري از انسان ها دچار آن مي باشند و خدا را از ياد مي برند. اينكه در روايت است كه پيامبر(ص) پس از برخاستن از هر مجلسي، بيست و پنج بار استغفار مي كرد؛ از اين روست كه در جلسه به طور طبيعي سخن از غيرخداست و گاه غفلت از هدف اصلي يعني عبوديت در همه حال پيش مي آيد و پيامبر(ص) با آن كه خود هرگز دمي از خداوند غافل نبوده است ولي حضور در جمعي كه هنگام جلسه به طور طبيعي از خدا غافل مي شوند و به «حديث غير» مي پردازند، در آدمي تأثير منفي مي گذارد كه اين استغفار و توبه موجب دفع و رفع آثار اين غفلت ديگران مي شود. از اين رو از التفات آدمي به انسان هاي غافل نهي شده است تا شخص، از آثار عذاب هايي كه براي غافل فرستاده مي شود در امان ماند. بنابراين، بهتر است كه انسان پس از هر جلسه اي به استغفار و توبه بپردازد تا از آثار غفلت ديگران محفوظ باشد.
بنابراين در پاسخ اين پرسش نخست كه چرا توبه و استغفار كنيم؟ مي بايست به همه اين نكات و ظرايف توجه داشت؛ زيرا براي رهايي از تأثيرات غفلت ديگران هم كه شده مي بايست به دژ استوار توبه و استغفار پناه برد. افزون بر اينكه كاركرد توبه و استغفار از نظر قرآن، كاركردهاي سه گانه براي دفع بلا يا رفع بلاي موجود يا جلب نعمت و رحمت الهي است. به اين معنا كه استغفار و توبه افزون بر دفع و رفع بلا مي تواند موجبات جلب رحمت الهي را نيز فراهم آورد كه خود به تنهايي امري بسيار مهم و اساسي است و سزاوار است كه انسان به توبه و استغفار به عنوان ريسمان استوار الهي براي جلب نعمت و رحمت الهي چنگ زند و از اين ابزار و وسيله كارآمد بهترين بهره را برد. (بقره222 و نيز هود90)
توبه، عنايت الهي و گرايش خدا و بنده
براساس آموزه هاي قرآني، هر توبه انسان و بازگشت وي، مسبوق به توبه و بازگشتي از سوي خداست. اين توبه و بازگشت از سوي خداوند، درحقيقت عنايتي خاص به بنده است. به عبارتي هر يا رب بشر مسبوق به لبيك خداوندي است و انسان پيش از اين كه دست به نيايش و دعا بردارد، اين خداوند است كه به رحمت واسع خويش او را مورد توجه قرار داده و از وي خواسته است تا به سوي او بازگردد.
البته برخي از انديشمندان، توبه از سوي بنده را تنها بازگشت از معصيت و خطا و پشيماني از آن دانسته اند،  بازگشت الهي به سوي بنده، تنها به معناي پذيرفتن توبه نيست، بلكه به معناي تذكر است. به اين معنا كه خداوند، با بازگشت خويش به سوي بنده او را مورد نظر و عنايت قرار مي دهد و فرصت بازگشت و رهايي از غفلت را براي او فراهم مي آورد. بنابراين اگر توبه خداوند سابق بر توبه بنده نباشد، اصولا توبه اي تحقق نمي يابد و اين نظر عنايتي الهي به بنده است كه او را به سوي خود مي كشد و ياد و ذكرش را در او ايجاد مي كند.
به سخن ديگر، خداوند هرگاه به بنده اي رحم كند، به سوي او باز مي گردد و همين توبه و بازگشت الهي موجب مي شود تا در دل بنده ياد خداوند روشن گردد و بنده به سوي خداوند بازگردد. آنگاه است كه توبه سومي نيز از سوي خداوند صورت مي گيرد كه همان توبه به معناي پذيرفتن بازگشت بنده به سوي خود است. كساني كه خداوند به ايشان نظر نمي كند (لاينظر اليهم و لايكلمهم) از عنايت الهي محروم مي باشند. اين دسته افراد هرگز رنگ توبه را به خود نمي بينند و همواره در غفلت خويش سرگردان هستند.
پس انسان براي اين توبه مي كند كه عنايت الهي شامل او شده است. بنابراين هرگاه شخصي دعوت به توبه و استغفار مي شود و يا در دل او اين معنا مي گذرد و بدان پاسخ مثبت مي دهد، درحقيقت مشمول رحمت و عنايت خاص الهي قرار گرفته است و اين گرايش و محبت سابق الهي است كه گرايش بنده را سبب شده است. (بقره73و 45) خداوند در آيه 45 سوره مائده مي فرمايد: يحبهم و يحبونه؛ خداوند ايشان را دوست مي دارد و ايشان هم خدا را دوست مي دارند؛ زيرا دوستي بندگان صالح خداوند، همواره مسبوق به دوست داشتن خداوند نسبت به ايشان است. از اين رو حب و دوستي خويش نسبت به بندگان را مقدم بر دوستي بندگان نسبت به خود قرار داده است. خداوند در آياتي از جمله 128آل عمران، 62و 72 نساء و 51 و 72 و 106توبه و 42 سوره احزاب، اراده و مشيت الهي را اساس توبه بندگان و پذيرش آن از سوي خود معرفي مي كند تا اين گونه تأكيد كند كه هر توبه بنده اي مسبوق به توبه خداوندي است.
از چه توبه كنيم؟
در توبه و استغفار بايد نسبت به همه آن چيزهايي كه غير خداست، توبه كرد و به سوي خدا بازگشت. اين بازگشت به سوي خداوند همه چيز را رنگ خدايي مي بخشد. از اين رو خداوند در آيه 05 سوره ذاريات فرمان «فرار به سوي خدا» را به طور مطلق مي دهد بي آنكه بيان كند كه از چه چيزي مي بايست گريخت؛ زيرا بايد از هر چيزي كه انسان را به ياد خدا نيندازد، گريخت و توبه كرد. ازنظر قرآن، انسان ها بايد همواره جهت فرارشان مشخص باشد. به اين معنا كه بايد بدانند تنها به سوي خدا بروند و اما اينكه از چه چيزي يا چه كسي فرار كنند، آنچنان مهم نيست، زيرا براي هر چيزي دو جهت خدايي و غير خدايي است. شخص مي بايست از هر جهت غيرخدايي چيزي به سوي جهت خدايي آن چيز فرار كند و اين همان معنايي است كه در قرآن بارها مورد تأكيد قرار گرفته است كه انسان لازم است همه چيز را آيه بداند و هر كاري را به سبب وجه الهي آن انجام دهد؛ زيرا تنها همان جهت خدايي و وجه الهي آن چيز باقي و برقرار است و وجه غيرخدايي آن هالك و نيست مي باشد نه اينكه بعداً نيست و هلاك مي شود. (قصص، آيه88)
انسان ها بايد از هر چيزي كه آدمي را به ياد خدا نمي اندازد توبه كرده و به سوي وجه و جهت خدايي آن باز گردند. از اين رو بازگشت به خود واقعي انسان به معناي بازگشت به سوي وجه الهي انسانيت است و چنين شخصي همواره خدا را پيش و پس و همراه هر چيزي از جمله خود مي يابد و اين همان معناي ذكر الهي است كه در توبه و استغفار به سوي خدا مدنظر مي باشد.
البته در آموزه هاي قرآني به برخي از مصاديق اموري كه مي بايست توبه و استغفار كرد اشاره شده است. اين مصاديق در حقيقت مصاديق بارز و آشكاري است كه موجبات غفلت آدمي را سبب مي شود و آدمي را از ذكر و ياد خدا غافل مي كند. از جمله اين مصاديق مي توان به ارتداد (توبه، آيه47)، استهزاء و تمسخر ديگران (حجرات، آيه11)، اسراف و زياده روي در اعتقادات و اخلاق و خوردني ها و نوشيدني ها (طه، آيات18 و 28)، افشاي رازهاي خانوادگي و زناشويي (تحريم، آيات 3و4)، بكارگيري القاب زشت و ناخوشايند (حجرات، آيه11)، تجسس در عيب و كاستي هاي ديگران (حجرات، آيه21)، بخل ورزي (قلم، آيات 71تا 23)، رباخوري (بقره، آيات278 و 279)، تهمت (نور، آيه21)، زنا (نساء، آيه61)، سوءظن و بدگماني در حق ديگران (حجرات، آيه21)، سرقت (مائده، آيات 83و 93)، شهوتراني(مريم، آيات95و 06)، ظلم و ستم به ديگران (نساء، آيه46 و مائده، آيه93)، كتمان حقايق (بقره، آيه159و 160) و قذف و تهمت درباره ديگران (نور، آيات4و5) افشاي رازهاي ديگران (تحريم آيه 3 و 4) بخل و خساست (قلم آيات 17 تا 32) رباخواري (بقره آيه 275 و 178 و 179) تهمت به ويژه تهمت هاي ناموسي و جنسي (نور آيه 14) عيب جويي (حجرات آيه 11) و قذف (نور آيه 4 و 5) و حتي كتمان حق (بقره آيه 159 و 160) مانند آن اشاره كرد.

راه هاي استمرار توبه
توبه و بازگشت از گناهان، بايد استمرار داشته باشد و هر زمان خطايي از انسان سر زد، بلافاصله به سراغ توبه رود تا ريشه هاي وسوسه را از ضمير خود بركند و به اصلاح نفس خويش قيام نمايد. آدمي از هر گناهي كه توبه مي كند، بايد كمال مراقبت را به خرج دهد تا توبه اش را نشكند و بر پيمان خود در پيشگاه الهي باقي بماند. به تعبير ديگر اگر هنوز انگيزه هايي از گناه در وجود انسان به چشم مي خورد، با آن به مبارزه برخيزد و جهاد با نفس را سرلوحه زندگاني خويش قرار دهد تا در صف تائبان و مجاهدان حق قرار گيرد. اما شيوه هايي را كه براي استمرار بخشي به توبه و استمرار آن در ترك گناهان مي توان ارائه كرد، عبارت است از:
1-جدا شدن از محيط گناه و عدم شركت در مجالس معصيت. توبه كار در آغاز امر آسيب پذير است و همانند بيماري مي ماند كه تازه از بستر بيماري برخاسته، و اگر در محل هاي متعفن و آلوده قدم بگذارد، بيماري او مجددا برمي گردد.
2-بايد در معاشرت هاي خود تجديدنظر كند و از دوستاني كه در گذشته او را به انجام گناه تشويق مي كردند، فاصله بگيرد.
3-هرگاه وسوسه و انگيزه گناه در او پيدا شد، به ذكر خدا روي آورد كه: «ذكر خدا مايه آرامش دلهاست». (رعد، آيه 82)
4-همواره به آثار زيانبار گناه بينديشد و به عواقب چنين اعمالي توجه داشته باشد.
5-مطالعه داستان هاي گذشتگان و كساني كه بر اثر گناهان مختلف، گرفتار مصائب دردناك شدند، و نيز دقت نظر در حالات پيامبران الهي-عليهم السلام-كه دچار ترك اولي شدند، مي تواند بسيار مفيد و اثربخش باشد و انسان را به توبه وادارد و در مسير حفظ آن و عمل به تكاليف ديني ياري رساند. معاويه بن وهب گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمودند: «وقتي كه بنده اي توبه خالص كند، خداوند دوستدار او شود، پس در دنيا و آخرت بر او بپوشاند. از حضرت سوال كردم: چگونه خداوند بر او بپوشاند؟ حضرت فرمودند: خدا دو فرشته اي كه گناهان او را نوشته اند به فراموشي اندازد و به سوي اعضاي او وحي كند كه گناهان او را بپوشانيد و به سوي بقعه هاي زمين وحي فرستد كه گناهاني را كه بر روي شما انجام مي داد، بپوشانيد، پس در حال توبه، خداوند راملاقات كند و زماني كه او را ملاقات مي نمايد، چيزي كه عليه او به ارتكاب گناه شهادت بدهد، وجود ندارد.»

توبه واقعي
جابربن عبدالله انصاري گويد: شخصي بياباني در مدينه به مسجد پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: خدايا من از تو طلب آمرزش و توبه مي كنم، پس مشغول نماز شد، پس از نماز، علي(ع) به او فرمود: سرعت زبان تنها به استغفار (طلب آمرزش از خدا) توبه دروغ گويان است، خود توبه اين چنين نياز به توبه دارد. او عرض كرد: توبه حقيقي چگونه است؟ علي(ع) فرمود: « توبه اسمي است كه داراي شش شاخه است. 1- پشيماني از گناهان گذشته 2- انجام واجبات از دست رفته (قضا) 3- حقوق مردم را به آنها رد كردن 4- ذوب كردن گوشت بدن در راه اطاعت، همان گونه كه در راه گناه روئيده شده بود 5 - چشاندن رنج و سختي اطاعت به جان همان گونه كه شيريني گناه را به جان مي چشاندي 6 - گريه عوض همه خنده هايي كه كرده اي . ) تفسير روح البيان، ج8، ص 315 (

حقيقت توبه    حقيقت توبه عبارت است از بريدن نفس از تعلق به ماده و نفي علاقه و گرايش به عالم اجسام، بطوري که اين عمل برايش ملکه گردد، و به سراي تطهير و همراهي با قدسيان وصول يابد. بالجمله امور دنيوي و تعلق بدان، موجب حرمان و مانع از تعلق به امور اخروي است و به قدري که از هر يک دوري حاصل شود، ديگري نزديک گردد و حضرت ص از اين جمله تعبير فرمود که : “دنيا راس هر گناهي است”. پس توبه معتبر نزد اهل الله درست نيايد جز به اعراض کامل از احوال دنيوي، به گونه اي که بدانها التفات نيابد و از نظر خويش دورشان گرداند ) . فيض کاشاني، کتاب وافي(

عوامل كسب توفيق توبه
انسان به طور طبيعي در مسير حركت كمالي خويش در بهترين وضعيت، دچار خطاها و اشتباهاتي مي شود كه كمترين آنها، عدم بهره گيري از تمام ظرفيت ممكن و استعداد هاي خدادادي خود مي باشد. از اين رو، بازگشت به مسير و بهره مندي از تمام ظرفيت و استعدادها، امري ضروري است كه اين مهم تنها به توفيق الهي و فضل و رحمت وي شدني است؛ زيرا زماني انسان مي تواند به داوري و ارزش گذاري بپردازد كه موقعيت خود و هدف را به خوبي درك كند و احاطه علمي و كامل داشته باشد. اينجاست كه پيش از هر بازگشت و توبه انساني، توبه خداوندي، خود را نشان مي دهد. به اين معنا كه پيش از اين كه انسان موقعيت خود را ارزيابي كند، اين خداوند است كه به سوي بنده نظر مي كند و به او عنايت ويژه اي مي كند تا موقعيت خود را دريابد. در اينجا پيش از هر توبه انساني، توبه خداوندي وجود دارد كه فراهم كننده بيداري و هوشياري و بازگشت به سوي مسير اصلي و بهره مندي از تمام ظرفيت و امكانات مي باشد.
توبه، عنايت هاي مكرر الهي
بي گمان توبه، يكي از مواردي است كه به خوبي عنايت و رحمت فضل الهي را نسبت به بندگان نشان مي دهد. مي توان توبه را مصداق آشكاري از پيشي گرفتن رحمت و مهر الهي بر خشم او دانست؛ زيرا اين رحمت فراگير و مهر بي پايان اوست كه بندگان گمراه و خطاكار را مورد توجه خويش قرار مي دهد و با ابزارها و وسايل گوناگون به راه مي آورد و نسبت به گمراهي و خطرهايش هشدار مي دهد. انسان ها همواره به علل دروني خواهش هاي نفساني و علل بيروني وسوسه هاي شيطاني، از مسير كمال دور مي افتند و به جاي راه، در مسيري گام برمي دارند كه آنان را به چاه ويل دوري از خداوند مي افكند. اينجاست كه نيازمند عنايت هاي الهي مي شوند تا گاه با مصيبت و گرفتاري و يا عذابي آسان و سخت و گاه ديگر با امري و فتنه اي، نسبت به موقعيت خطرناكشان آگاه گردند. از اين رو همواره خداوند به سوي بنده خويش بازمي گردد و به او از روي مهر و شفقت نظري مي افكند و به تنبيه و تشويقي، وي را نسبت به موقعيتش آگاه و بيدار و هوشيار مي سازد. اين همان معناي واقعي توبه الهي نسبت به بنده است.
در آيات و روايات آمده است كه پيش از هر توبه انساني، توبه اي از سوي خداوند انجام مي گيرد و هر يك از توبه هاي انسان ريشه در عنايت ها و توجهات خاص الهي نسبت به بشر دارد. در آيات الهي به اين مسئله به عنوان بستر ها و زمينه هاي توبه بشر توجه و به برخي از آنها اشاره شده است كه در اين جا به برخي از آنها پرداخته مي شود.
بسترها و زمينه هاي توبه
با توجه به مطالب پيشين مي توان نتيجه گرفت كه مهم ترين بستري كه در آن فضا، توبه انسان شكل مي گيرد، توفيق توبه است كه در آيات قرآني و آموزه هاي اسلامي از آن به توبه الهي ياد شده است. خداوند در آيه 37 سوره بقره از توبه خداوند پيش از توبه حضرت آدم (ع) سخن مي گويد. چنان كه علامه طبرسي بيان مي كند عبارت «تاب عليه» به معناي توفيق الهي براي توبه انسان است. (مجمع البيان، ج 1و 2، ص 200) آيات ديگري چون 54، 64، 128، 160 و 187 سوره بقره و 128 سوره آل عمران و بسياري از آيات ديگر به اين مطلب به صراحت و كنايه اشاره دارد. بنابراين زماني شخص توفيق توبه پيدا مي كند كه خداوند به وي توجه كند و اين توجه الهي نيز همواره با توجه انسان نسبت به رحمت الهي همراه است. به اين معنا كه خداوند انسان را به رحمت خويش متوجه سازد و او كه پيش از اين با عنايت و توجه الهي نسبت به موقعيت خويش آگاهي يافته و توانسته موقعيت خود را ارزيابي كند، متوجه رحمت الهي مي شود و در كنف اين رحمت به سوي وي بازمي گردد. از اين رو آيات قرآني بر توجه به توبه پذيري خدا همراه با رحمت وي به عنوان زمينه توفيق انسان براي توبه ياد مي كند. از جمله اين آيات مي توان به آيات پيش گفته اشاره كرد.
اين كه انسان به رحمت خداوندي و بخشش وي ايمان داشته باشد، از مهم ترين مولفه هايي است كه انسان را به سوي توبه مي كشاند؛ زيرا اگر انسان باور به پذيري توبه از سوي خداوند نداشته باشد، هرگز به سوي وي بازنمي گردد. بر اين اساس در آيه 31 سوره توبه و نيز 8 سوره تحريم به ايمان به عنوان يكي از مقتضيات توبه توجه شده است. البته لازم است شرايط در انسان وجود داشته باشد تا عنايت و رحمت الهي را به شكل كامل تري جلب و جذب نمايد. اينها را مي توان بسترهاي انساني توبه برشمرد. به سخن ديگر، برخي از عوامل و زمينه ها بيروني است ولي برخي ديگر دروني و مرتبط با شخص انسان توبه كننده مي باشد. از جمله اين عوامل مي توان به تقواي شخص از خدا اشاره كرد. كساني كه نسبت به گناهان، اهل تقوا هستند و به طور طبيعي به آن گرايش ندارند و به سبب خطا واشتباه، دچار آن مي شوند، زمينه بهتر و مناسب تري براي توبه كردن دارند (حجرات آيه 12) چنان كه گرايش انسان به استعاذه (پناه بردن) به خداوند در همه امور، خود يكي از بسترهاي مناسب جهت توفيق به توبه مي باشد كه در آيه 118 سوره توبه به آن اشاره شده است.
در اين ميان مي توان به گرايش آدمي به استغفار نيز ياد كرد. كساني كه اهل استغفار به ويژه در سحرگاهان هستند، اينان نيز توفيق بيشتري براي توبه پيدا مي كنند. چنان كه اگر انسان در طول شبانه روز اهل استغفار باشد، مي تواند اميد داشته باشد كه هرگز در خطا و اشتباه نيفتد و اگر به عللي دچار آن شد، به سبب استغفار و توجه دائمي به خداوند، از شر پيامدهاي آن در امان باشد و توفيق بيشتري براي توبه و بازگشت پيدا مي كند. (آل عمران آيه 135 و نساء آيه 64 و هود آيه 52) البته آيات قرآني چون 64 سوره نساء به زمينه بيروني چون توجه پيامبر (ص) و اولياي الهي نسبت به شخص نيز اشاره مي كند كه مي تواند اسباب توفيق توبه را فراهم آورد. بي گمان عنايت و توجه اولياي الهي و شفاعت آنان در اين زمينه همانند جاهاي ديگر بسيار سودمند خواهد بود.
به هر حال توجه دايمي به خداوند و ذكر و يادش (آل عمران آيه 135) و نيز استغفار هميشگي مي تواند توفيق براي توبه را افزايش دهد و سطح قبولي آن را نيز بالا ببرد، به گونه اي كه شخص، كمتر تحت تاثير پيامدهاي طبيعي خطا و اشتباه قرار گيرد. خداوند براي اين كه به انسان توفيق توبه را ببخشد وي را به اشكال مختلف هوشيار و بيدار مي كند تا به ارزيابي از عملكرد خويش بپردازد كه از آن جمله مي توان به گرفتار كردن شخص به سختي ها و مصيبت ها اشاره كرد. خداوند در آيه 87 سوره انبيا به اين روش براي ايجاد بازگشت و توبه در انسان ها توجه مي دهد و به انسان اين مطلب را گوشزد مي كند كه برخي از مشكلات و گرفتاري ها به سبب آن است تا آدمي از خواب غفلت بيدار شود و از گمراهي كه به سبب خطا و اشتباه و گناه در پيش گرفته درآيد و در مسير كمالي گام بردارد.
خداوند در آيه 41 سوره روم و نيز 21 سوره سجده و 48 سوره زخرف و 27 سوره احزاب و نيز آياتي ديگر توضيح مي دهد كه برخي از عذاب هاي دنيوي در دنيا براي اين است تا زمينه توبه در اشخاص يا جوامع فراهم آيد و انسان از خواب غفلت خويش بيدار شود و در مسير كمالي گام بردارد؛ زيرا ادامه مسيري كه به دور از تقوا و آموزه هاي الهي باشد چيزي جز از دست دادن قرب الهي و متوجه كردن خشم و غضب الهي نسبت به خود نيست. البته نبايد از اين نكته غافل ماند كه آن چه ميل آدمي را به سوي ترك گناه و انجام توبه افزايش مي دهد، آگاهي و نيز باور و عقيده به رحمت و مغفرت الهي و گذشت از خطاها و اشتباه هاي اوست. اين گونه است كه آدمي به سادگي به سوي خداوند استقبال مي كند و چنان نسبت به وي عمل مي كند كه گويي هرگز خطايي مرتكب نشده و گناهي از وي سر نزده است.
بنابراين توجه و باور آدمي، نقشي بسيار مهم و اساسي در ايجاد بستر مناسب براي توبه فراهم مي آورد كه آياتي بسيار از جمله آيه 89 سوره آل عمران و نيز 34 سوره مائده به اين اصل توجه مي دهد. در حقيقت علم آدمي به قبولي توبه، دل او را به همه سختي و سياهي كه گناه و خطا ايجاد مي كند، نرم و آرام و سپيد مي كند و به او اين امكان را مي بخشد تا به سادگي به سوي خداوند بازگردد و به همان آساني توبه كند. (مائده آيه 34 و 39 و 40 توبه آيه 104) همان گونه كه خداوند نسبت به انسان آسان گير است و شرايط توبه و توفيق آن را به انسان مي دهد، انسان نيز مي بايست اين گونه باشد و به ديگران فرصت توبه و بازگشت را بدهد و اگر ديد كه كسي خطايي كرد و خواستار توبه است، به وي فرصت آن را بدهد و شرايط را بر او سخت نكند كه از توبه و بازگشت به اسلام و قرآن باز ماند. از آياتي چون 2 و 3 و 11 سوره توبه و مانند آن برمي آيد كه ايجاد فرصت براي حتي دشمنان دين اسلام براي توبه و بازگشت به اسلام، لازم و ضروري است، چه رسد كه انسان مسلماني خواهان بازگشت باشد ولي شرايط جامعه براي بازگشت وي فراهم نباشد به گونه اي كه شخص روي بازگشت نداشته باشد.

توبه حقيقي و شرايط آن

نفس انسان در ابتداي خلقت از هر گونه نقش و ويژگي پاک است؛ اما امکان و استعداد نيل به هر مقام و مرتبه‌اي در او وجود دارد. همان طور که امكان پرواز و اوجگيري تا ملكوت اعلي و «عند ربهم يرزقون» را دارد، همان طور نيز استعداد كافي جهت سقوط و تنزل در حد «اولئك كالانعام بل هم اضل» را داراست. البته فطرت انسان آغشته به نور الهي است. پس هرگاه مرتكب گناهي گردد، کدورت و تاريکي‌اي در آن به وجود مي‌آيد، تا آنجا كه به دليل انجام مکرر گناه، نور فطرت در آن به خاموشي گراييده و چنين نفسي به شقاوت و بدبختي مي‌رسد. حال اگر شخص از گناه برگردد و توبه کند، نفس او از تاريکي بيرون مي‌رود، چنان که در حديث آمده است: «بازگشت کننده از گناه، همانند کسي است که گناهي انجام نداده است».
توبه حقيقي داراي سه ركن است: اول؛ علم به معناي شناخت اهميت زيانهاي ناشي از گناهان و درك اينكه هر گناهي، حجاب ميان بنده و خدا است. هنگامي كه بنده اين حقيقت را به خوبي درك نمايد، حالتي در او به وجود مي‌آيد كه ركن دوم توبه به شمار مي‌رود و به موجب آن قلب او به دليل از دست دادن محبوب خود، ناراحت گشته و در غم و اندوه عميقي فرو مي‌رود، اما ركن سوم توبه آنجاست كه مي‌داند عمل او سبب از دست دادن محبوب واقعي شده است. از اين رو در صدد جبران آن برمي‌آيد. بعضي از علماي اخلاق از اين حالات سه گانه به انقلاب روحي تعبير مي‌كنند و مي‌گويند: «توبه بروز نوعي دگرگوني در روح و جان آدمي است كه او را وادار به تجديدنظر در برنامه‌هاي خود مي‌كند». خداوند در قرآن از اين تغيير حالت كه بازتاب اجتماعي نيز خواهد داشت به «تغيير دروني» ياد مي‌كند: «يغير ما في انفسهم».

ازجمله شرايط و اركان توبه راستين كه در روايتي مشهور از حضرت اميرالمومنين (ع) بدان اشاره شده عبارتست از: 1- پشيماني از گذشته 2- تصميم هميشگي مبني بر عدم بازگشت به سوي آن 3- ادا کردن حق 4- با اندوه و غم گوشتي را که به واسطه ارتکاب عمل حرام بر بدن روييده است، آب كني، به گونه‌اي که پوست بر استخوان بچسبد و بين آنها گوشت تازه برويد، 5- روي آوردن به سوي هر واجبي که آن را ضايع ساخته‌اي، تا حق آن را ادا نمايي 6- جسم را درد طاعت بچشاني- با فرمانبرداري و اطاعت، سختي را بر خود تحمل کني- همان طور که شيريني ارتکاب گناه را به آن چشاندي.
قرآن كريم نيز سه شرط اساسي براي قبولي توبه متذكر شده است: 1- گناه از روي جهالت و ناداني انجام گرفته باشد. 2- گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، يعني حق الله و حق النّاس ادا شود. علامه طباطبايي مي‏فرمايد: «مقيد کردن توبه به اصلاح (در آيات قرآن) براي اين است که دلالت کند توبه وقتي قبول مي‏شود که از روي حقيقت و واقع باشد، زيرا کسي که حقيقتاً به سوي خداي سبحان بازگشت کرد و به وي پناه برد، هرگز خود را به پليدي گناه آلوده نمي‏کند. اين است معناي توبه، نه فقط اينکه بگويد: أتوب الي الله اما در دل همان آلوده‏اي باشد که بوده‏است». 3- توبه به تأخير نيفتد.
در آيات قرآن و روايت معصومين (ع) بارها به مسئله وجوب و فوريت توبه پرداخته شده است كه به برخي از اين روايات اشاره مي‌نماييم. امام علي (ع) مي‌فرمايند: «اگر مرتكب گناهي شدي، هرچه زودتر آن را به وسيله توبه محو كن». رسول اكرم (ص) در مواعظ و توصيه‌هاي خويش خطاب به ابن مسعود مي‌فرمايند: «اي ابن مسعود، گناه را مقدم مكن و توبه را مؤخر نينداز، بلكه توبه را مقدم كن و گناه را عقب بينداز». امام علي بن موسي الرضا (ع) نيز از رسول خدا (ص) نقل فرموده است: «چيزي نزد خدا محبوب‌تر از زن يا مرد با ايماني كه توبه كند نيست». تعابيري از اين قبيل درلسان روايات مي‌تواند دليلي بروجوب توبه و فوريت آن باشد. علاوه بر اين احاديث، دليل عقلي روشني بر وجوب توبه داريم؛ زيرا عقل حكم مي‌كند كه بايد دربرابر عذاب يقيني يا احتمالي خداوند، وسيله نجات فراهم كرد و با توجه به اينكه توبه بهترين وسيله نجات است، عقل آن را واجب مي‌شمرد.

شرايط پذيرش توبه توبه شكنان صد بار اگر توبه شكستي باز آي
يكي از برجستگي هاي دين اسلام، توبه است. توبه به خطاكاران و بزهكاران، اين امكان را مي دهد تا خود را پس از توبه همانند انساني كه تازه از مادر زاده شده ببيند و بار خطا و گناه بر دل و جانشان سنگيني نكند و شرايط رشد و تعالي را نه تنها در خود فراهم تر بيابند، بلكه به سبب آگاهي از خطا و گناه خويش، بيش از پيش به درگاه ايزدمنان، تبتل و تضرع كنند و درهاي رحمت خاص الهي را به سوي خويش بگشايند؛ زيرا در اين صورت است كه خداوند در نام نيك (بخشندگي و گذشت) تجلي و ظهور مي كند و غفاريت خويش را به نمايش مي گذارد. اما انسانها، موجوداتي شگفت هستند كه خواسته هاي دروني و وسوسه هاي بيروني، اجازه نمي دهد كه بر عهد بازگشت خويش بمانند، از اين رو پيمان شكني مي كنند و توبه خود را مي شكنند و حتي به خود همان خطا و گناه دچار مي گردند. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه شرايط پذيرش توبه چنين توبه شكناني از نظر آموزه هاي وحياني قرآن چيست؟ نويسنده در اين مطلب بر آن شده تا به اين پرسش پاسخ دهد.

تجلي حق در غفاريت و رحيميت
يكي از صفات و ويژگي هاي نيك خداوندي، غفاريت است. از اين صفت، نامهاي نيكي چون غفور و غفار گرفته شده است. همين مغفرت الهي است كه آدمي را تحت رحمت خاص الهي مي برد و خداوند در نام رحيم تجلي مي كند. به سخن ديگر، خداوند از صفت بخشش و گذشت نسبت به بندگان خود برخوردار است كه موجبات تجلي خداوند در نام رحيم مي شود. براي خداوند دو نام برجسته اي چون رحمان و رحيم است كه بسم الله الرحمان الرحيم به عنوان كليد اسماي الهي به نمايش گذاشته شده است. خداوند تبارك و تعالي، هستي را بر پايه رحمانيت خويش آفريده است. اين گونه است كه همه از خوان رحمانيت وي بهره مي برند و كافر در عين كفر و انكار و عناد خويش، از اين سفره مي خورد. اما اوج اين صفت رحمانيت را مي توان در رحيميت الهي ديد. از اين رو فضل و عنايات خاص الهي به بندگان مؤمن را در شكل رحيميت خويش به نمايش مي گذارد و بهشت رضوان الهي، اوج تجلي اين رحيميت الهي مي شود. كساني كه به سوي خود واقعي و خداي خويش باز مي گردند و از صفت غفاريت الهي و توابيت او بهره مي برند، در سايه سار رحمت رحيمي الهي مورد توجه ويژه قرار مي گيرند. خداوند در آياتي از جمله 128 سوره آل عمران و نيز 37 و 38 سوره بقره منشا و خاستگاه توبه بندگان و پذيرش آن را، اراده الهي و رحمت رحيمي دانسته و در آيات 64 سوره بقره و 89 سوره آل عمران، دو منشأ فضل و مغفرت را بدان مي افزايد. به اين معنا كه اراده الهي به اين تعلق مي گيرد كه بندگاني را تحت رحمت رحيمي خويش ببرد و از فضل خاص خود برخوردار كند. از اين رو در صفت تواب و غافر تجلي مي كند و بندگان را مورد عنايت خاص خود قرار مي دهد.
پيشينه توبه
نخستين گناهكاري كه توبه كرد، حضرت آدم(ع) بود كه پس از وسوسه ابليس و خوردن از درخت ممنوع و آشكار شدن بدن و عورات، شرمنده شده و خداوند بر او رحم كرد و زمينه توبه و بازگشت وي را فراهم آورد و حضرت آدم(ع) با دريافت كلماتي توانست توبه كرده و تحت رحمت رحيمي و غفران الهي قرارگيرد. (بقره 30 تا 37) اين نعمت بزرگ و فضل خاص الهي در تمامي دوره هاي حضور بشر درجهان، وجود داشته است. از اين رو خداوند در 58 تا 60 سوره مريم، از مسئله توبه و توبه پذيري در امت هاي پيشين سخن به ميان مي آورد و نشان مي دهد كه آنان نيز هرگاه گناه و خطايي را مرتكب مي شدند، به درگاه الهي توبه مي كردند. از گروه هايي كه مشمول توبه شدند و از هلاكت رهايي يافتند، اهل كتاب هستند. در 86 تا 89سوره آل عمران به اهل كتاب اشاره مي كند و مي فرمايد كه آنان پيش از بعثت، به پيامبر(ص) ايمان داشتند ولي پس از بعثت نسبت به او كافر و مرتد شدند، اما چون جماعتي از آنان توبه كردند و به ايمان بازگشتند، خداوند بر ايشان رحم كرد و توبه شان را پذيرفت و از عذاب رهايي بخشيد.
شرايط پذيرش توبه
توبه داراي شرايطي است كه مي بايست رعايت شود. برخي از اين شرايط به عنوان آداب توبه شناخته مي شود كه از آن جمله مي توان به اخلاص در توبه (تحريم8)، اقرار و اعتراف به گناه در پيشگاه خداوند و نه ديگران (اعراف 23 و توبه 102)، توسل به پيامبر(ص) و مغفرت طلبي ايشان (نساء 37)، توسل به محمد(ص) و خاندان پاك و طاهرش از امامان معصوم عليهم السلام (بقره، آيه37) و نيز ذكر و ياد خداوند با تسبيحات و حمد و ستايش او (بقره، آيه 37 و نيز تفسير عياشي، ج1، ص41، حديث 25 به نقل از امام باقر(ع) اشاره كرد.
از آيات 70 تا 75 سوره فرقان برمي آيد كه از شرايط پذيرش توبه كامل و حقيقي آن است كه شخص وفادار به توبه خويش باشد و از مفاد پيماني كه با خدا بسته سرباز نزند، زيرا استمرار توبه در حالي كه هنوز خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي ابليسي وجود دارد و پيش از اين نيز با ارتكاب گناه و خطا، قباحت و زشتي آن ريخته و كاهش يافته، بسيار سخت و دشوار است و تنها كساني مي توانند بر اين پيمان خويش باقي بمانند كه انسانهاي صابر و شكيبايي باشند. مفسران قرآن با توجه به آيات فوق گفته اند كه ذكر فعل مضارع «يتوب» و مصدر ميمي «متابا» پس از آوردن فعل «تاب» بر شرايطي در كمال توبه چون استمرار آن دلالت مي كند (التحرير و التنوير، ج9، جزء19، صص77 و 78). علامه طباطبايي نيز به با توجه به ذكر «عمل صالح»، «آن را دليل براستقرار توبه در شخص دانسته است (الميزان، ج15، ص242) به اين معنا كه شخص با كارهاي نيك و عمل صالح، مي كوشد تا توبه خويش را در ذاتش استقرار بخشد و دوباره به گناه و خطا بازنگردد. دشواري وفاداري بر پيمان توبه از آن روست كه انسان با ارتكاب گناه و خطا، زشتي و قباحت آن كار را از ميان مي برد و ترس خود را نسبت به انجام مكرر كار زشت از دست مي دهد.
عامل ديگري كه موجب مي شود تا استمرار به پيمان توبه سخت و دشوار باشد و شخص دوباره مرتكب عمل زشت و خطا و گناه شود، پذيرش توبه كنندگان ازسوي خداوند است. ممكن است شخص گناهكار با اين تلقي كه هردم كه بخواهد توبه كند خدا توبه اش را مي پذيرد گستاخي شود اما چنين شخصي بايد متوجه باشد كه در دام استدراج مكر امهال مي افتد و شرايطي براي او پديد مي آيد كه ناتوان از توبه و بازگشت به خود و خدا شود. بنابراين، نبايد فريب شيطان را خورد كه خداوند هر دم و لحظه هر گناه كوچك و بزرگي را مي پذيرد و تا پيش از مرگ، انسان مي تواند از همه گناهان توبه كند؛ زيرا اين احتمال وجود دارد كه در دام استدراج و امهال گرفتار شود و توفيق توبه از وي سلب شود. از اين رو خداوند بر مردم سخت مي گيرد و اجازه نمي دهد تا در دام اين مكر امهال و استدراج گرفتار شده و توفيق توبه از ايشان سلب شود. بنابراين، گاه قبول توبه بدكاران را مشروط به تأخير نينداختن آن مي كند (نساء 17) و گاه ديگر پذيرش كامل توبه را متوقف به شرط عدم استمرار و تكرار دانسته و در 54 انعام، پذيرش توبه گناهكاران را مشروط به اصلاح گذشته و خودسازي پس از توبه مي كند. (مائده، آيات 38 و 39)
به هر حال، اصلاح رفتار و اعمال (بقره 160 و آل عمران 89 و نساء 16 و آيات ديگر)، ايمان (اعراف 153 و طه، 82 و قصص 67)، فوريت آن (نساء 17 و 18) و بقا بر توبه و استمرار و استقرار آن، از مهمترين شرايط پذيرش توبه است. البته در مواردي كه به حق مردم تجاوز شده مي بايست پيش از توبه با كسب رضايت در صورت امكان شرايط را براي پذيرش توبه فراهم كرد؛ زيرا اين كار يكي از مصاديق عمل صالح و اصلاحي است كه در آيات تكرار شده است. از جمله كسي كه سرقتي انجام داده و پيش از كشف سرقت و دستگيري اش، بخواهد از كار زشت خويش توبه كند، مي بايست خسارت هاي ناشي از دزدي را جبران كند تا توبه اش پذيرفته شود. (مائده، 38 و 39)
از آيات 17 و 18 سوره نساء اين معنا ظاهر است كه نبايد توبه را تا دم مرگ به تأخير انداخت، زيرا اين تأخير مي تواند عامل سلب توفيق توبه از مسلمان و مومن شود و همچنين خداوند چنين توبه اي را نپذيرد؛ زيرا اگر توبه همزمان با حالت مرگ و احتضار باشد، اين توبه پذيرفته نخواهد شد؛ چنين كسي كه در حالت مرگ است و كشف الغطاء شده (ق 19 تا 22) و دوزخ و آتش عذاب را مي بيند (تكاثر 6 و 7) ديگر فرصت توبه از او گرفته شده است. از 90 و 91 سوره آل عمران و 18 سوره نساء برمي آيد كه كفر، مانع جدي در برابر توبه است. شايد بتوان با توجه به آيه 18 سوره نساء مدعي شد كه تأخير توبه از سوي مؤمنان بدكار و زشتكار تا دم مرگ نيز مانع جدي ديگر بر سر راه توبه پذيري از سوي خداوند باشد؛ زيراچنين تأخيري از سوي مسلمان و مؤمن خود به معناي كفر است و خداوند از چنين افرادي نيز به عنوان كافر ياد مي كند.
صد بار اگر توبه شكستي باز آي
توبه شكنان، كساني هستند كه به خداوند ايمان دارند و از رحمت رحيمي و فضل او آگاهند و بدان توجه دارند. اما برخي از آنان از اين غفران و فضل و رحمت رحيمي الهي سوءاستفاده مي كنند و در دام وسوسه هاي ابليسي و خواسته هاي نفساني مي افتند و گناه و خطايي را تكرار مي كنند. از آنجا كه انسان گرفتار نفس اماره و شياطين انسي و جني است بنابراين در معرض هرگونه خطا و گناهي قرار دارد، اما خداوند براساس رحيميت و رحمانيتش، باب توبه را باز گذاشته تا انسان گناهكار پس از آنكه پشيمان از گناه خود شد، توبه كند و به سوي او بازگردد. روشن است كه لازمه توبه اي اينچنيني، پشيماني از كرده خود و تصميم به عدم تكرار آن گناه و خطاست اما اگر انسان گرفتار وسوسه شيطان شد و ناخواسته و نه عمداً گرفتار همان خطا يا خطاي ديگر شد، باز مي تواند ضمن پشيماني قلبي، به سوي خدا توبه كند. البته چنانكه گفته شد و از آيات قرآني برمي آيد، حفظ توبه سخت و دشوار است و تنها صابران مي توانند اين گونه عمل كنند، درصورتي كه بسياري از مردم توانايي مقاومت در مقابل خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني ندارند و لذا توبه خود را ناخواسته مي شكنند و گناهان خود را تكرار مي كنند. در چنين حالتي شخص خطا كار نمي تواند بگويد چون من چند بار توبه كرده و آن را شكسته ام پس ديگر توبه ام پذيرفته نخواهد شد كه اين طرز تفكر، غلط و يأس از رحمت خدا خواهد بود و او حتي اگر صدبار توبه كند و ناخواسته و در اثر وسوسه هاي شيطاني توبه اش را غيرعامدانه بشكند مي تواند به درگاه خداوند توبه كند كه خداوند تواب است.
خداوند در آيات بسياري از جمله 37 و 54 و 128 و 160 سوره بقره و نيز 16 و 64 و 104 و 118 سوره توبه، به اين مطلب توجه مي دهد كه حتي اگر شخص، توبه پيشين خود را با خدا بشكند و بر توبه خويش وفادار نباشد، باز خداوند از آن جايي كه تواب و بسيار توبه پذير است و مؤمنان و مسلمانان خطاكار را تحت شمول رحمت رحيمي خود مي گيرد، توبه گناهكاران را مي پذيرد و از در رحمت رحيمي بر ايشان وارد مي شود. مشروط بر آنكه واقعاً پشيمان شده و قصد بازگشت نداشته باشد. اما اگر كسي گناهي مرتكب شود و توبه كند، درحالي كه در دلش احساس پشيماني نكند و يا قصد ارتكاب مجدد آن گناه را داشته باشد، چنين شخصي هم خدا را مسخره كرده و هم خود را و مسلماً توبه او پذيرفته نخواهد شد چراكه اصولاً به چنين توبه اي نمي توان توبه گفت زيرا مفهوم توبه ، پشيماني و بازگشت و تصميم به عدم تكرار است.
توبه، تفضلي از جانب خدا
از آن جايي كه اصول توبه امري لازم و ضروري بر خداوند نيست، بلكه تنها تفضل و رحمتي خاص از سوي خداوند بر بندگانش است، (توبه 102 زيرا لفظ عسي به معناي اميد ظهور در توبه پذيري به معناي تفضلي از سوي خدا دارد نه آن كه حقي بر عهده خدا باشد) خداوند بارها و بارها اين تفضل و رحمت رحيمي خويش را بر بندگان مؤمن و مسلمان روا مي دارد تا آنان را از هلاكت و آتش دوزخ در امان دارد. همين فضل الهي است كه موجب مي شود تا خداوند پيش از آن كه بنده به سوي خدا بازگردد و توبه كند، خداوند به سوي بنده اش بازگردد و زمينه توبه و بازگشت را براي بنده فراهم مي آورد و سپس خود، آن توبه اي را كه خودش به بنده القا كرده مي پذيرد. از اين رو گفته اند، هر توبه بنده همراه دو توبه و بازگشت از سوي خداوند است. بنابراين، پيش و پس هر توبه توبه كننده اي، توبه الهي با القاي توبه در آغاز و پذيرش آن در پايان همراه است. خداوند در آيه 37 سوره بقره بر اين نكته تأكيد دارد كه حضرت آدم(ع) از خداوند كلماتي را براي توبه دريافت كرد و براساس آن، توبه نمود و خداوند نيز به عنوان تواب آن را پذيرفت.
اينكه خداوند تواب است به اين معناست كه هر بار كه شخص توبه اش را از روي جهل و وسوسه و نه عمد، بشكند و دوباره توبه كند، آن را مي پذيرد چنانكه خداوند توبه از هر گناهي را مي پذيرد و اگر انسان به كفر و شرك دچار نباشد مي تواند همواره و در هر زماني جز دم احتضار و مرگ توبه كند و همچون انساني كه دوباره از شكم مادر زاده شده هيچ گناهي بر جان و دلش سنگيني نكند. مفسر بزرگ قرآن علامه طبرسي، در تفسير وزين مجمع البيان با اشاره ب


شخصی از پیامبر سؤال کرد که توبه نصوح چیست، حضرت فرمود: »شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند، چنان که شیر به پستان هرگز باز نمی‌گردد.

 

معنای واقعی توبه چیست؟

توبه در لغت به معنای «دست کشیدن از گناه، بازگشتن بر طریق حق، پشیمان شدن از گناه»(1) است.

 

توبه را می‌توان از الطاف و محبّت‌های الهی دانست، پس از گناه، جاده و راهی برای بازگشت ایجاد می‌شود، تا بنده خطاکار به محض آگاهی از بدی گناه، از آن راه باز گردد. توبه نعمت بزرگی است که بر بشر ارزانی شده است.

حقیقت «توبه» ندامت و پشیمانی از گناه است که لازمه آن تصمیم بر ترک در آینده است. اگر کاری بوده که قابل جبران است، در صدد جبران بر آید. گفتن استغفار بیانگر همین معنا است، به این ترتیب ارکان توبه را می‌توان در پنج چیز خلاصه کرد. ترک گناه، ندامت و پشیمانی، تصمیم بر ترک در آینده، جبران گذشته و استغفار.(2)

خدا در قرآن از توبه واقعی به نام توبه نصوح نام برده است: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به سوی خدا بازگردید و توبه کنید، توبه خالصانه».(3)

شخصی از پیامبر سؤال کرد که توبه نصوح چیست، حضرت فرمود: «شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند، چنان که شیر به پستان هرگز باز نمی‌گردد.»(4)

بعضی گفته‌اند توبه نصوح آن است که واجد چهار شرط باشد: پشیمانی قلبی، استغفار زبانی، ترک گناه و تصمیم بر ترک در آینده.(5)

امام سجاد(علیه السلام) به این نکته تصریح دارد که وفای به توبه جز به نیروی حفظ و نگه‌داری خداوند میسّر نیست. بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیم‌گیری را افزایش داد و اقدام عملی را شروع نمود

 

چگونه می‌توان بر گناه چیره و به توبه موفق شد؟

بیشتر علمای اخلاق توبه را مجموعه مرکّبی از علم و حال و عمل می‌دانند. اگر کسی بخواهد موفق به توبه شود، باید این سه امر را مورد توجه قرار دهد، یعنی اوّل لازم است انسان به زشتی گناه پی ببرد، سپس حال پشیمانی در دل او به وجود آید، سرانجام در مقام عمل، گذشته را جبران نماید.(6)

آغاز توبه و ترک گناه، عنایت حق است. تا لطف الهی نصیب انسان نگردد، توبه امکان‌پذیر نیست. علامه طباطبایی می‌گوید: توبه عبد حسنه است و حسنه نیازمند به نیرو است و نیروی انجام حسنه را خداوند می‌دهد. او است که توفیق می‌دهد، یعنی اسباب را فراهم می‌سازد تا بنده موفق و متمکن از توبه شود و بتواند از فرورفتگی در لجن‌زار گناه و دوری از خدا بیرون آید و به سوی پروردگارش باز گردد.(7) امام سجاد(علیه السلام) به این نکته تصریح دارد که وفای به توبه جز به نیروی حفظ و نگه‌داری خداوند میسّر نیست.(8) بنابراین در ابتدا باید از خداوند کمک خواست و سپس قدرت تصمیم‌گیری را افزایش داد و اقدام عملی را شروع نمود.

متأسفانه شیطان دست از سر هیچ گروهی حتی آن‌هایی که توبه می‌کنند و نماز هم می‌خوانند بر نمی‌دارد و از راه‌های مختلفی آن‌ها را فریب می‌دهد. برای مقابله با او و ترک گناه، لازم است کارهایی را در برنامه روزانه خود بگنجانید.

بعضی گفته‌اند توبه نصوح آن است که واجد چهار شرط باشد: پشیمانی قلبی، استغفار زبانی، ترک گناه و تصمیم بر ترک در آینده

 

اولا: از آن کار حرام توبه نمایید و از خداوند بخواهید صبری به شما عطا نماید که بتوانید در برابر وسوسه های شیطان ایستادگی نمایید و بدانید خدا همواره ناظر بر اعمال ماست.

ثانیا: به عواقب بد آن گناه مانند رسوا شدن در آخرت در برابر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیه السلام) و تمام مردم (که بسیار سخت‌تر از آبرو ریزی در این دنیاست)، وارد آمدن صدمات روحی و جسمی غیر قابل انکار بر شما، از بین رفتن طراوت و تازگی صورت و نمایان شدن اثرات گناه در آن و.... بیاندیشید.

ثالثا: شروع به فعالیت‌های جسمی سالم مانند فعالیت‌های ورزشی نمایید.

رابعا: در شبانه روز ، قرآن را ،به خصوص جزء سی‌ام آن را، با توجه به معنای آن قرائت نمایید.

 

و در آخر این را بدانید شیطان دشمن قسم خورده ما است و تمام تلاش خود را برای گمراه کردن ما انجام می‌دهد تا نگذارد ما به بهشت برویم؛ در قرآن مجید آمده است هنگامی که شیطان از درگاه رحمت الهی رانده شد از خداوند فرصت خواست و خداوند تا روز قیامت به او فرصت داد و شیطان این چنین قسم خورد «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین» قسم به عزت تو تمام بندگانت را فریب خواهم داد.(سوره ص / آیه 82 )، «الا عبادک منهم المخلصین »مگر آن عده از بندگانت را که دل از غیر تو بریدند و خالصانه تو را پرستیدند (سوره ص / آیه 83 ) اگر در تمام کارهایتان خدا را در نظر داشته باشید و به او توکل کنید، شیطان نمی‌تواند بر شما غلبه پیدا کند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد معین، فرهنگی فارسی، ج 1، ص 1160.

2. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.

3. سوره تحریم ( ) آیه 8.

4. تفسیر مجمع‌البیان، ج 10، ص 318.

5. تفسیر نمونه، ج 24، ص 290.

6. محجة البیضاء، ج 7، ص 5.

7. ترجمه المیزان، ج 4، ص 376.

8. صحیفه سجادیه، دعای 19.


منابع : سایت عرفان



پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, :: 1:7 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

ویژگی های مهارت‌های زندگی در عصر غیبت
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران گفت: برای ساختن یک جامعه مهدوی باید برای هر دوره زندگی برنامه مشخصی داشته باشیم.
حجت الاسلام محمدرضا درّانی در سلسله نشست‌های تخصصی مهدویت با موضوع مهارت‌های زندگی در عصر غیبت که شب گذشته در سالن کوثر برگزار شد، اظهار کرد: امام زمان(عج) حاضر است ولی ظاهر نیست و تمامی ادیان از جمله ادیان ابراهیمی و مذاهب بنیادگرا به موعود معتقد هستند و وجه تمایز مسلمانان و آنان در این است که مسلمانان به موعود موجود اعتقاد دارند ولی موعود این ادیان وجود ندارد.

وی ادامه داد: در روزگار غیبت، امام زمان(عج) در زندگی ما حضور دارد و ساخت یک جامعه مهدوی نیازمند فراهم کردن برخی زمینه‌ها در جامعه است.

عضوهیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران با بیان اینکه باید از دو دیدگاه مادی و الهی برای ساختن جامعه مهدوی برنامه‌ریزی کنیم، توضیح داد: در دیدگاه مادی پنج مرحله وجود دارد که شیطان برای هر مرحله از آن برنامه‌ریزی دارد که عبارتند از لهو که بازی بی‌هدف است، لعب بازی هدف‌دار و مخصوص دوران کودکی است و دیگری زینت که در دوران نوجوانی و جوانی برای فرد ارزشمند می‌شود، در دوره میانسالی افراد به داشته‌های خود تفاخر می‌کنند و بعد از سنین ۵۰ سالگی افراد به فکر تکاثر هستند و این در حالیست که نگاه توحیدی به این پنج مرحله متفاوت بوده و نگاه دین اسلام یک نگاه تعادلی است.

درّانی بیان کرد: سه نوع معنویت شرق، غرب و اسلام وجود دارد که اصالت معنویت در شرق رنج، در غرب لذت و اصالت معنویت در اسلام کمال است؛ در اسلام رنج و لذت وجود دارد اما بر پایه عقلانیت و معرفت و در تعادل است.

وی اعلام کرد: در قرآن کریم ۴۰۰ امر و ۲۰۰ نهی عنوان شده که خداوند برای هر نهی دو جانشین معرفی کرده است، آیه ۳۱ سوره اعراف «کلوا و شربوا و لا تسرفوا» نمونه‌ای از نهی‌های خداوند است که در مقابل زیاده‌روی دو جانشین معرفی می‌کند و می‌فرماید « بخورید و بیاشامید ولی زیاده‌روی نکنید».

استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران گفت: در دوران غیبت کبری دسترسی به امام عصر وجود ندارد و این در صورتی است که در عصر ائمه اطهار(ع) مردم کوچکترین مسائل خود را با آنان در میان می‌گذاشتند.

وی ادامه داد: بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اسلام از مدار اصلی خود خارج شد و با وجود گسترش کمی، از لحاظ کیفی گسترش نیافت و این به خاطر این بود که یهود عقاید خود را به مسلمانان عرضه کرد و اکنون بعد از ۱۴۰۰ سال قرائت‌های مختلفی از اسلام وجود دارد و به همین دلیل ائمه اطهار(ع) بعد از عاشورا شیوه مبارزه خود را تغییر دادند و به مبارزه علمی روی آوردند و زیارت جامعه کبیره در این میان نقش بسزایی را ایفا کرد.

درّانی افزود: با ظهور حضرت مهدی(عج) دین خالص الهی برای مردم عرضه می‌شود و مردم عنوان می‌کنند که دین جدیدی آمده است.

وی تصریح کرد: معرفت به امام زمان(عج) مهمترین معرفتی است که در دوران غیبت باید داشته باشیم و طبق سخنان حضرت علی(ع) "در دوران غیبت مردم از گرفتاری شدید، بلای طولانی، کم طاقتی و هراس در رنج هستند".

عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران بیان کرد: مهارت در آراستگی به عدالت نخستین مهارتی است که باید در دوران غیبت آموخت و عدالت و تساوی با یگدیگر فرق دارند، عدالت به معنی قرار گرفتن هر چیز در جایگاه حقیقی و اصلی خود است.

وی افزود: اساس دین عدل و توحید است و عدالت را باید از خود آغاز کنیم اگر منتظر امام زمان(عج) عدل را درک نکند در زمان عدالت امام زمان (عج) سخت زندگی خواهد داشت.
پایان خبر/ن
مرجع : خبرگزاری دانشجویان ایران (ايسنا)




پنج شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 23:58 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

در فلسفه اسلامی، قاعده‌ای به نام قاعده تلازم حد و برهان وجود دارد. به اقتضای این قاعده، هرگونه برهانی كه بر مساله‌ای اقامه شود، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجامید و بالعكس. این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مهدویت به دست آوریم، یك راه این است عللی كه ضرورت مهدویت را ایجاب كرده، بررسی كنیم. به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیل ضرورت موعود جهانی، همان فلسفه بعثت انبیا است كه فلسفه خلقت نیز هست. فلسفه خلقت، عبادت و عبودیت است كه حقیقت عبودیت، تقرب به خدا است و فلسفه بعثت نیز طبق آیات متعدّدی از قرآن كریم، توحید و عدالت اجتماعی معرّفی شده كه مطابق شرح دقیق شهید مطهری، عدالت نیز برای توحید است و مهم‌ترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پركردن زمین از عدل و قسط است؛

برداشت مردم از مسئله مهدويت و انتظار فرج گاه مناسب و سازنده است و زماني نامناسب و بي شك درك مناسب از امر مذكور زمينه ساز تكاپوي اجتماعي در راستاي احياي سنت امر به معروف و نهي از منكر ، استواري و پايداري در حفظ ارزشهاي متعالي، ترويج دينداري و فرهنگ مبارزه با مظاهر كفر ، شرك و بيدادگري و قطع رابطه با دشمنان خدا خواهد گشت.

دريافت نادرست برخي از مسئله انتظار مهدویت به كج فهمي هايي منجر شده كه براساس آن فرهنگ پوياي انتظار را ترجمان سكوت، سازشكاري و تسليم در برابر زورگويي ها دانسته اند و اين تلقي فرسنگها با فلسفه مهدویت فاصله دارد.

اعتقاد به مهدويت ملازم برافروختن اميد در نهاد آدميان است . اميد يكي از ارزشمندترين عناصر هستي است . جوهري است كه به واسطه آن ، آدمي را توان عبور از گردنه هاي خطرآلود و راههاي صعب العبور روزگار خواهد بود.اعتقاد به ظهور موعود آخر الزمان و قيام جهاني او علاوه بر آنكه اعتقاد به يك واقعيت ، عقيده و وعده حتمي و تخلف ناپذير الهي است موجبات اميدواري افراد جهت نيل به آينده اي تابناك را فراهم خواهد ساخت.

 

نتیجه:

واژه ی مهدویت ازکلمه ی«مهدی»، به معنای هدایت شده،گرفته شده است.مهدی کسی است که خداوند او را به حق دعوت کرده است. «مهدی» گاه در نام اشخاص به کار رفته، تا آن‌جا که به طور غالب، اسم علم شده است. نبی مکرم اسلام(ص) به همین نام «مهدی» بشارت داده است که در آخرالزمان خواهد آمد. در منطق دين دو نوع مهدويت داريم يكي مهدويت نوعي و عام يا عمومي و ديگري مهدويت الهي خاص و مطلقه.

مسأله مهدويّت، و انديشه ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) و گسترش جهانى ايمان اسلامى، و پيروزى نهايى حق بر باطل، و استقرار كامل و همه جانبه ارزشهاى انسانى، و بالاخره تشكيل «مدينه فاضله» و حكومت جهانى واحد، در ميان «مسلمانان» ريشه قرآنى دارد. قرآن كريم، با قاطعيّت هرچه تمامتر، پيروزى نهايى ايمان اسلامى، و غلبه قطعى «صالحان و پرهيزكاران» بر مستكبران و زورمداران، و كوتاه شدن دست جبّاران و ستمكاران از دامان محرومان و مستضعفان، و آينده درخشان فرزندان انسان را، در پرتو حكومت حق و عدل الهى به همه مسلمانان و پيروان اديان وعده داده است.

 

مسأله مهدويّت و عقيده به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)يكى از ضروريات دين مقدّس اسلام است كه منكر آن از آيين اسلام بيرون است. از اين رو، كليّه مسلمانان از شيعه و سنّى ـ و به طور كلّى عموم اُمّت اسلامى ـ عقيده دارند، كه بر اساس روايات وارده، ناچار بايد در آخر الزمان (و تاريك ترين دوران تاريخ بشر) مردى از خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به نام حضرت مهدى(عليه السلام) ظهور كرده، بر همه كشورها مسلّط شود، و دين را تأييد بخشد، و سراسر روى زمين را پر از عدل و داد كند، و او از دودمان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)و از نسل حضرت فاطمه(عليها السلام) است. عموم مسلمانان عقيده دارند كه ظهور مبارك مهدى موعود(عليه السلام)كه در روايات متواتر اسلامى با اوصاف: «قُرشى، هاشمى، فاطمى، علوى، حسنى، و حسينى» معرّفى گرديده، و نويدهاى ظهور مبارك آن حضرت سالها پيش از ولادت با سعادتش از زبان مبارك پيامبر عظيم الشأن اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) و خاندان پاكش(عليهم السلام) براى اُمّت اسلامى بازگو شده، يك امر قطعى و مسلّم است.

ظهور موعود آخر الزمان و قيام جهاني او علاوه بر آنكه اعتقاد به يك واقعيت ، عقيده و وعده حتمي و تخلف ناپذير الهي است،موجبات اميدواري افراد جهت نيل به آينده اي تابناك را فراهم خواهد ساخت.



چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 22:15 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

شعیب بن صالح نام شخصی است که بنابر روایات اسلامی در نزدیکی ظهور به عنوان فرمانده سپاه خراسان توسط سید خراسانی برگزیده می‌شود. بنابر بر روایات وی از اهالی سمرقند است.

علامه مجلسی در بحار الانوار آورده‌است که:

{{۶۵ - غط: روی حذلم بن بشیر قال: قلت لعلی بن الحسین: صف لی خروج المهدی وعرفنی دلائله وعلاماته فقال: یکون قبل خروجه خروج رجل یقال له عوف السلمی بأرض الجزیرة ویکون مأواه تکریت وقتله بمسجد دمشق ثم یکون خروج شعیب بن صالح من سمرقند ثم یخرج السفیانی الملعون من الوادی الیابس، وهو من ولد عتبة بن أبی سفیان، فإذا ظهر السفیانی اختفی المهدی ثم یخرج بعد ذلک.}}

در نسخه خطی ابن حماد از علی روایت شده‌است که گفته‌است:

وقتی سواران سفیانی به سوی کوفه رفتند، گروهی را در جستجوی اهل خراسان می‌فرستد و در این حال اهل خراسان به طلب مهدی بیرون می‌آیند آنگاه هاشمی با درفش‌های سیاه در حالیکه شعیب بن صالح در پیشاپیش آنها حرکت می‌کند با امام مهدی ملاقات می‌کند و همچنین آن حضرت در محل دروازه استخر با یاران سفیانی برخورد می‌کنند و بین آنها نبردی بزرگ رخ می‌دهد. در این هنگام درفش‌های سیاه آشکار می‌شود و سواران سفیانی پا به فرار می‌گذارند در این بحبوحه مردم آرزوی دیدار مهدی را داشته و او را می‌جویند.

از محمد بن حنیفه نقل شده‌است که فرمود:

درفشهای سیاهی از بنی‌عباس و پس از آن درفش‌های سیاه دیگری از خراسان خروج می‌کنند که حاملان آن‌ها کلاه سیاه و لباس سفید بر تن دارند، پیشاپیش آنان مردی است که وی را صالح بن شعیب یا شعیب بن صالح می‌نامند او از قبیله بنی‌تمیم است آنان نیروهای سفیانی را شکست داده و در بیت‌المقدس فرود می‌آیند تا مقدمه حکومت حضرت مهدی علیه‌السلام را فراهم آورند، تعداد سیصد تن دیگر از شام به او می‌پیوندد، فاصله خروج او تا تقدیم زمام امور را به حضرت مهدی علیه‌السلام هفتاد و دو ماه می‌باشد.




جمعه 8 دی 1391برچسب:, :: 20:19 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

اشاره :
با توجه به ظهور مسیحیت بنیادگرا در کشور آمریکا و جنگ آمریکا علیه عراق، نظریه‏پردازان مسیحى همچون جرى فالول، مورگان استرانگ، گرى‏فریزر و... نظرات خود را - که غالباً مبتنى بر مکاشفات یوحنّا (بخش پایانى کتاب مقدس) است - به مخاطبان القا مى‏کنند و از طرفى جنگ عراق را شاهدى بر تحقّق پیشگوییهاى کتاب مقدس (انجیل) مى‏دانند و سعى مى‏کنند تا بدین‏وسیله دیدگاههاى راست مسیحى را تبلیغ و حقانیّت خود را به جهانیان عرضه دارند. در این مقاله که از یکى از سایتهاى اینترنتى گرفته شده با واژگانى همچون، آرماگدون، جنگ آخرالزمان، ضد مسیح، ایده هزاره، راست مسیحى آشنا خواهیم شد و همچنین نگاهى کوتاه به نظرات آنها در مورد جنگ عراق و چگونگى تحقق پیشگوئیها در بخش مکاشفات کتاب مقدس خواهیم داشت.

با نتیجه نهایى جنگ در عراق، هم‏اکنون بسیارى از مسیحیان بنیادگرا1 ماجرایى را که هم‏اکنون بر روى شنهاى باستانى عراق در حال وقوع است پیام‏آور تحقق پیشگوییهاى کتاب مقدس2 (انجیل) درباره آخرالزمان و بازگشت دوباره عیسى مسیح3، مى‏دانند، این عقیده در کتابها، ادبیات، وب‏سایتها، و حتى فیلمها نیز دیده مى‏شود.
بعضى‏ها بر این عقیده‏اند که پیش‏بینى قابل توجهى درباره جورج دبلیو بوش وجود دارد، مردى که سخن خود را با یک خطابه مذهبى بسیار قوى و ورزیده القا مى‏کند، و همچنین عقاید مذهبى و باورهاى دینى را در سیاستهاى خارجى‏اش دخالت مى‏دهد، پر واضح است که بسیارى از حامیان مذهبى بوش، از حوادث عراق به عنوان تحقق یک پیشگویى تعبیر کرده‏اند.
بیل بردوى4 اخیراً طى مقاله‏اى در واشنگتن پست نوشت:
حادثه‏هاى جهان - مخصوصاً حرکت نظامى آمریکا به سوى عراق - موجب شده است تا اشخاصى با دلایل جدید براى تعبیر و تفسیر کردن آخرین حادثه جهانى خودنمایى کنند.
در وب سایتهاى پیشگویى، این بحث مشتاقانه بالا مى‏گیرد، گروهها و مخصوصاً در کلیساها به مطالعه کتاب مقدس مى‏پردازند، در جمعیتهاى مذهبى در آخر هر ماه بحث از پیشگویى مى‏شود، مثل چیزى که در ماه گذشته تحت عنوان بیستمین کنفرانس بین‏المللى پیشگویى آخرالزمان در تامپا برگزار شد.
بردوى مى‏نویسد:
به نظر بسیارى شواهدى دال بر نقش عراق در سناریوى آخرالزمان5 در بخشهاى کلیدى پیشگوئیهاى آخرالزمان کتاب مقدس وجود دارد.
در اینجا و در دیگر کتابهاى پیشگویى عهد عتیق و عهد جدید، ادبیات دوران باستان (کتاب مقدس) مالامال از تیترهاى خبرى است که امروزه در مورد جنگ عراق در رسانه‏ها به کار مى‏رود.
مکاشفات6، بخش پایانى کتاب مقدس - به جز در برخى از نسخه‏هاى جدید - به عنوان نقشه حوادثى که هم‏اکنون در عراق اتفاق افتاده است به حساب مى‏آید. در قسمت شانزدهم از بخش مکاشفات نامى از آرماگدون7 بیان گردیده است.
همانطور که رود فرات اخیراً به‏وسیله مجموعه‏اى از تانکها محاصره شده است، منطقه باستانى هارمجدون نیز در شمال اسرائیل در محاصره تانکها است.
یوحنّا - به احتمال قوى نویسنده بخش مکاشفات کتاب مقدس - در شرح ماجراهاى آخرالزمان مى‏گوید:
فرشته ششم جامش را بر رودخانه بزرگ فرات خالى کرد و آب رودخانه خشک شد. به طورى که پادشاهان، مشرق زمین توانستند نیروهاى خود را بدون برخورد با مانع به‏سوى غرب ببرند، و دیگر فرشتگان در شیپورها مى‏دمند هنگامى‏که نیروها براى نبرد حق و باطل جمع مى‏شوند.
بسیارى از مفسران مى‏گویند که ساختار مدرن دولت اسرائیل، شمارش معکوس پیشگویى‏شده پایان روزگار را به راه انداخته است و این پیشگویى با افزایش ضد مسیحیهاى8 شرور، نزاعها و اختلافات جهانى، آزار و اذیت کلیساى مسیحى و ظهور یک مذهب دروغین، و درگیریهایى پیش از آغاز جنگ و نبرد حق و باطل در آخرالزمان، تکمیل مى‏شود، البته بستگى به این دارد که شما متنهاى پیچیده کتاب مقدس را چگونه تفسیر کنید، عیسى مسیح زمانى مى‏آید تا قبل از قضاوت نهایى مقدمه و راهگشاى یک قرن دوران صلح و حکومت صلح باشد، یا این‏که او فقط زمانى مى‏آید که پیروانش مقدمه هزاره سلطنت9 مسیح را فراهم کنند که این بیشتر شبیه یک حکومت دینى و مذهبى است.
در این ماجراى تاریخى، مرحله‏اى به نام آزار و اذیت10 براى مدت هفت سال وجود دارد که ضد مسیحیهاى از بند آزاد شده، آزار و اذیتى زشت و زننده علیه مسیحیها انجام مى‏دهند؛ براى مثال، از برخى از پیشگوییهایى که در طى این دوره مى‏شود، مى‏توان از مؤمنین واقعى‏اى نام برد که در این حادثه به آسمان برده مى‏شوند که اسم این مرحله در آخرالزمان را مرحله وجد و سرخوشى11 گذاشته‏اند. این یک پیشگویى است که صحتش به‏وسیله اتفاقها و رویدادهایى که در غرب رخ مى‏دهد تشدید مى‏شود، به‏طور مشخص، مى‏شود از جنگ علیه صدام حسین نام برد.
دکتر مورگان استرانگ12 - استاد تاریخ خاورمیانه دانشگاه ایالتى نیویورک آمریکا و مشاور برنامه‏هاى خبرى و مجله‏ها - مى‏گوید:
جرى فالول13 به طور کامل و بى‏هیچ ابهامى معتقد است که ما باید به جنگ با عراق برویم، تا حوادث مصیبت بارى را به راه بیندازیم که موجب فراهم شدن دومین ظهور حضرت عیسى مسیح شود. جنگ با عراق، به پایان روزگار منجر خواهد شد ما این را مى‏دانیم، اسرائیل پابرجا نخواهد ماند، اسرائیل در طى آخرالزمان از بین خواهد رفت، هر یهودى‏اى که در هر جا زنده بماند به مسیحیت خواهد گروید.
دکتر مورگان استرانگ اضافه مى‏کند:
بر طبق علم آخرالزمان شناسى14، مسلمانها، بودائى‏ها، هندوها، کاتولیکها آنیمى‏ها و هرکس دیگر، در جنگ آخرالزمان15 هلاک خواهد شد و یا این‏که به مسیحیت اصول‏گرا و بنیادگرا ایمان خواهد آورد.
همه جنگ عراق را نشانه بزرگى بر شمارش معکوس آخرالزمان مى‏دانند ولى همه نسبت به ایدئولوژى آخرالزمان تعلق خاطرى ندارند.
مارک هیتچکوک16، کشیش کلیساى فیث بایبل واقع در آدموند در ایالت اکلاهما مى‏گوید:
مهم‏ترین مطلبى که باید بگویم این است که آنچه که آنجا (عراق) در حال رخ دادن است تحقق دقیق پیشگوییها نیست.
او اضافه مى‏کند:
بعضى از مردم جنگ عراق را آغاز آرماگدون خواهند دانست اما دیدگاه کلى من این است که جنگ عراق چیزى فراتر از بازگویى یک سناریو است.
او مؤلف 9 کتاب در عنوانهاى مهم پیشگوییهاى کتاب مقدس است که مى‏گوید:
جنگ در عراق بیشتر یک عامل گرم‏کننده و عامل شتاب دهنده‏اى است براى حوادث نگران کننده‏اى که رخ خواهد داد.
در دانشگاه باب جونز17 - جایگاه پرورش بنیادگراها - دکتر استفان هنکینز18 به طور کامل اعتقاد دارد که جنگ در عراق نقطه پایان پیشگوییها نیست، به‏زودى بشریت با حوادثى که در بخشهاى مختلف کتاب مقدس از جمله مکاشفه یوحنا تصویر شده است، روبرو خواهد شد، او معتقد است که بشریت در آستانه جنگى است که عیسى مسیح علیه گروهى از ملتهایى که به وسیله ضد مسیح رهبرى مى‏شوند انجام خواهد داد، که پس از آن یک دوره هفت ساله از رنج و مصیبت را خواهیم داشت.
کسانى که به کتاب مقدس معتقدند با آروین باکستر - کشیشى در ریچموند در ایالت ایندیاناى آمریکا و مؤسس مجله آخرالزمان - موافقند، آروین باکستر مى‏گوید:
ماجراى عراق با پیشگوییهاى عهد عتیق و عهد جدید مو نمى‏زند.
باکستر همچنین میزان بالایى از تلفات در هجوم نظامى آمریکا به عراق را پیش‏بینى کرد و هشدار داد که دیگر کشورها جنگ در عراق را به دیده فرصتى براى سامان دادن سیاستهاى خود مى‏نگرند، براى مثال، ممکن است چین سعى کند تا تایوان را اشغال کند. یا این‏که هند و پاکستان مى‏توانند دست به جنگ تمام عیارى علیه منطقه بى‏ثبات کشمیر بزنند.
این ماجرا به گفته باکستر سرآغاز جنگ جهانى دوم و کشتار یهودیان به دست نازیها بود که به‏وسیله یوحنا در بخش مکاشفات کتاب مقدس پیشگویى شده است.
اگر نشانه‏ها و علامتهایى بر این نظریه وجود داشته باشد که در آخرالزمان آمریکا پیشرفت مى‏کند، این، یک موفقیت شگفت‏انگیزى براى کتاب برجاى مانده19 نوشته تیم لاهایه20 و جرى جنکینز21 است.
اگر چه که بیشتر کتابهایى که به موضوع آخرالزمان پرداخته‏اند ویژه قشر مذهبى تهیه شده‏اند، لکن، این مجموعه برجاى مانده طیف وسیعى از مخاطبان سکولار را جذب کرده و فروشى بیش از 50 میلیون نسخه را به خود اختصاص داده است. حتى بخش چهارم این کتاب رتبه اول لیست پرفروش‏ترین کتابهاى نیویورک تایمز را - که مورد غبطه همگان است - را به خود اختصاص داده است. لاهایه که سابقاً یک کشیش بود و همچنین از فعالان حقوق مذهبى و آموزش در دانشگاه باب جونز است کسى است که جرى فالول را در سازماندهى مؤسسه اکثریت اخلاقى مساعدت کرد.
اخیراً، فالول دانشکده پیشگویى تیم لاهایه را در دانشگاه آزاد خود افتتاح کرد، این یک نشانه بسیار قوى بر فراگیر شدن عقیده آخرالزمان در میان اقشار کم فرهنگ و بنیادگراى در حال رشد است.
لاهایه به نظریه رویکرد الهى مجموعه برجاى مانده پرداخته و مؤلف دیگر کتاب نقش روایتگر را ایفا کرده است. در حالیکه طرح کلى داستان و شخصیتهاى آن را هم ارائه کرده است، خط سیر داستان از ابتداى مرحله آزار و اذیت شروع مى‏شود این در زمانى است که ترس و وحشت ناشى از آزار و اذیت همه جا را فرا گرفته است. در بخش آرماگدون این کتاب، شیطان را در حال حکومت بر سیاره زمین از پایتخت خودش که همانا شهر بابل جدید که همان عراق است، ترسیم مى‏کند.
الوا مارتین22 رئیس مجمع حقیقى خداوند در شمال کارولینا مى‏گوید:
عراق درست همان جایى است که بابل قدیم آنجا بود.
او مى‏گوید:
تصور مى‏کند که روح یکى از پادشاهان قدیم بابل در زمانى که یهودیان برده و تحت شکنجه بودند در او حلول کرده است.
معتقدانى مثل مارتین همچنین به پیامهایى از متون مقدس اشاره مى‏کنند، از جمله مى‏توان از فاحشه بابل نام برد که بر هفت تپه مى‏نشیند - درست همزمان با کسانى که این پیشگوییها را به شهرهاى باستان که توسط صدام حسین در حاشیه رودخانه فرات بازسازى شده است نسبت مى‏دهند عده‏اى دیگرى معتقدند که این پیشگوییها به کلیساى کاتولیک روم اشاره دارند.
گرى فریزر23 کسى که درباره نشانه‏هاى ظهور دوم مسیح ایراد سخنرانى کرد مى‏گوید:
هرکس درباره آینده شدیداً کنجکاو است.
او اصرار داشت:
نقشى که اسرائیل و دیگر کشورها در منطقه بازى مى‏کنند به نوعى اجراى پیشگوییهاى آخرالزمان است.
و هشدار داد که:
حوادثى چون تروریسم و تشکیل اتحادیه اروپا قبلاً در کتاب مقدس پیش‏بینى شده بود.
فریزر مى‏گوید:
هم‏اکنون، سرتاسر جهان را بحران فرا گرفته است، این صرف یک تضاد و درگیرى با عراق نیست، این جنگ علیه تروریست است که به صورت یک مبارزه جهانى درآمده است.
او ادامه داد:
مردم هر جایى مى‏دانند که یک چیزى اتفاق افتاده است، خود همین دانش را از کتاب مقدس دارند، کتاب مقدس، تمام این اتفاقات را پیشگویى کرده است.
او معتقد است:
مسیحیت نقش خاصى را در حادثه‏هاى هولناکى که در بخش مکاشفات کتاب مقدس پیش‏بینى شده است بازى خواهد کرد.
اشخاص مشهورى که به مسئله پیشگویى توجه زیادى نشان مى‏دادند از سرتاسر جهان در کنفرانس پیشگویى حضور چشمگیرى داشتند، یکى از اعضاى شرکت کننده در این کنفرانس که خود یک کشیش کلیسا است، مى‏گوید:
حوادث کنونى در عراق، ویژگى ملکوتى بودن و آسمانى بودن کتاب مقدس را اثبات کرده است.
او در ادامه مى‏گوید:
پیام نجات و رستگارى در قسمت مکاشفات کتاب مقدس دیده مى‏شود.
و در آخر به صراحت اعلام مى‏کند که:
خدا را شکر که مسیح، پادشاه است، و بهترین چیز این است که ما پیروز هستیم.


 



پى‏نوشتها:

.Iraq war fuels visions ofarmageddon end times :Apocalypse soonbr>
1. اصطلاحاً راست مسیحى یا مسیحیان راست‏گرا نیز نامیده مى‏شوند.

.Biblical book .2

3. بازگشت دوم حضرت مسیح در آخرالزان بعد از طى مراحلى که در نهایت به جنگ بزرگ،
ختم مى‏شود از جمله اعتقادات مسیحیان بنیادگراست.

.Bill Broadway .4

.End time .5

.Revelation .6

7. Armageddon - آرماگدون که در اصل هارمجدو مى‏باشد به معناى کوى مجدّو است،
مجدّو در شمال فلسطین اشغالى در کرانه غربى رود اردن واقع شده است.

.Antichrist .8

9. ایده هزاره: هزار سال باید طى شود تا مسیح ظهور کند.

10. Tribulation: حکومت ضد مسیح، هفت سال به طول مى‏انجامد و دوره رنج یا آزمایش
بزرگ خوانده خواهد شد.

.Rapture .11

.Morgan strong .12

13. جرى فالول، کشیش بنیادگراى پروتستان و از رهبران سیاسى و مبلغان راست مسیحى است.

.eschatology .14

15. جنگ هرمجدون یا آخرالزمان: جایى که آخرین جنگ میان نیروى حق (خیر) و باطل (شر)
قبل از روز داورى در رستاخیز به وقوع مى‏پیوندد.

.Mark Hitchcock .16

.Bobjones university .17

.stephen Hankins .Dr .18

19. برجاى مانده متضمن اعتقادات مسیحیان است در مورد نبردهایى که قبل از بازگشت
دوم مسیح به وقوع خواهد پیوست. این کتاب تا کنون در 12 جلد انتشار یافته است و
مجموعاً بیش از 50 میلیون نسخه فروش داشته است.

 مترجم: رضا عباسپور



چهار شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 21:22 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

اشاره
با ظهور حضرت (علیه السلام) و اعلام ‌آغاز انقلاب جهانی اش ستمگران و گردن کشان و... به مقابله با حضرت بر می خیزند . حضرت (علیه السلام) به دفاع بر می خیزد. در این میان عده ای از دو طرف کشته می شوند.
برخی عدد کشته شدگان را بسیار زیاد می دانند و از این رهگذر می خواهند، حضرت را یک چهره خون ریز معرفی کنند. گروهی نیز تعداد آن کشته ها را کم می دانند. این نوشته ، به نقد و بررسی سندی و دلالتی روایات مربوط به این قتل ها می پردازد و افراط و تفریط را در این باره می زداید.


پیشگفتار
برخی در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور ، افراط می کنند و از امام زمان علیه السلام و یاران اش ، چهره ای خشن ارائه می دهند. آنان ، به روایاتی استدلال می کنند که در آن ها ، اشاره به کشته شدن دو سوم مردم ، (از هر نه نفر ، هفت نفر ، از هر هفت نفر ، پنج نفر ) و یا این که بیش تر مردم کشته می شوند و از کشته ها ، پشته ساخته می شود و جوی خون جاری می گردد و ... دارند.
برخی دیگر ، تفریط می کنند و می گویند حتی ، به مقدار محجمه (مقدار خون در ظرف حجامت) خون ریزی نمی شود و...
در این نوشتار، به نقد و بررسی روایی و دلالی احادیث مربوطه می پردازیم تا افراط و تفریط بودن اندیشه های موجودمشخص گردند.
نکاتی که قابل تامل است ، این ها است :

الف)قتل و کشتار ، قبل از ظهوراست و یا بعد از آن ؟

ب ) شیوه ی رفتار امام با دشمنان چه گونه خواهد بود ؟

ج)حجم کشتار و اعدام و خون ریزی ها چه مقدار است ؟

د) مقتولان ، چه کسانی هستند؟

هـ) روایاتی که ناظر بر این موضوع است . آیا به نحو موجبه ی کلیه است یا به نحو موجبه ی جزئیه .

اخباری که در آن ها کشتار در حجم وسیعی مطرح شده اند ، بر دو قسم است :

الف ) یک سری از ‌آنها مربوط به ملاحم و فتن قبل از ظهور است و هیچ ربطی به دوران ظهور ندارد و تنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان در پیش از ظهور دارد. این دسته‌، بیش تر از مراسیل عامه است . اگر تعدادی از آن ها هم جزء مسانید باشد، هیچ گونه ارتباطی با بحث ما ، یعنی قتل های دوران حکومت امام مهدی عج الله و تعالی فرجه الشریف ، ندارد.

ب ) یک سری از آنها ، مربوط به هنگامه ی ظهور و حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. این نوع روایات ، نیز دو گونه اند :

1. روایاتی که از طریق عامه و از نبویات است و بیش تر آن ها ، مشکل سندی دارند، به طوری که بعضی از آن ها ، مرسل ، و برخی از آن ها ، به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منتهی نمی شوند، بلکه از افرادی مانند کعب الاحبار که در زمان آن حضرت مسلمان نشده بود ، نقل شده است .

عمده ی این روایات‌. از اسرائیلیات است که با اغراض مختلفی وارد کتاب های روایی شده است . عالمانی از اهل تسنن ، مانند ابن کثیر ، وقتی به روایات نقل شده از امثال کعب الاحبار می رسد، می گوید : خدا ما را از این همه اخبار دروغی که وارد تفسیرها و کتاب های روایی و کرده اند بی نیاز کند1

2. روایاتی که از طریق اهل بیت (علیه السلام) نقل شده و یا در کتاب های شیعه ذکر گردیده است . در این کتاب ها ، اخبار منقول از حضرات معصوم (علیه السلام) و بعض دیگر که نقل شده ، به اهل بیت (علیه السلام) منتهی نمی شود .مانند اخبار معمرین که شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از اهل تسنن نقل کرده است.

اندیشه های تفریطی در کشتار به هنگام ظهور
گروهی بر آن اند که امام زمان به هنگام ظهور ، از طریق ولایت و تصرف تکوینی ، همه ی خلایق را مطیع و مسخر می کند و کارها را با اعجاز و غیر عادی انجام می دهد. لذا کشتار و اعدام ، خیلی اندک خواهد بود. برای روشن شدن مطلب و دریافت پاسخ، به احادیثی از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) متمسک می شویم.

حدیث 1ـ عن بشیر بن ابی اراکه النبال ـ و لفظ الحدیث علی روایه ابن عقده قال : لما قدمت المدینه انتهیت الی منزل ابی جعفر الباقر (علیه السلام) قلت (انهم) یقولون : انه اذا کان ذالک استقامت له الامور فلا یهریق محجمه دم . فقال :کلاً! والذی نفسی بیده! حتی تمسح و انتم العرق و العلق و او ما بیده الی جبهته2 .

بشیر بن ابی اراکه نبار ـ لفظ حدیث به روایت ابن عقده است ـ گوید هنگامی که به مدینه وارد شدم ، به طرف منزل ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) رفتم گفتم : (آنان (مرجثه) می گویند، هنگامی که آن امر (قیام قائم عج) روی دهد ، همه ی کارها برای او درست واستوار می گردد و به اندازه ی یک ظرف حجامت هم خون نمی ریزد. پس فرمود : هرگز چنین نیست ! سوگند به آن که جانم به دست او است ! کار به آنجا می انجامد که ما و شما، عرق و خون بسته شده را پاک خواهیم کرد. (کنایه از سختی ها و دشواری های جنگ و درگیری است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخم های خونین می شود)

در این هنگام ، ایشان ، با دست خود ، به پیشانی شان اشاره فرمودند .(کنایه از برطرف کردن عرق جبین است )

حدیث 2ـ ... عن موسی بن بکر الواسطی عن بشیر النبال ، قال قدمت المدینه و ذکر مثل الحدیث المتقدم ، الا انه قال : لما قدمت المدینه قلت لابی جعفر(علیه السلام) : انهم یقولون : ان المهدی لوقام لاستقامت له الامور عفوا ، و لا یهریق محجمه دم . فقال : کلا ! و الذی نفسی بیده ! لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حین ادمیت رباعیته و شج فی وجهه! کلا ! والذی نفسی بیده ! حتی نمسح نحن و انتم العرق و العلق3 . ثم مسح جبهته4 .

از موسی بن بکر واسطی ـ از بشیر نبال ـ گفت :به مدینه رسیدم و همانند حدیث قبلی را ذکر کرد ، جز این که گوید : هنگامی که به مدینه رسیدم . به ابو جعفر اما باقرعلیه السلام گفتم , آنان مرجثه می گویند : همانا اگر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)قیام کند، همه ی کارها به خودی خود، برای او درست و برقرار می شود و به اندازه ی یک ظرف حجامتی خون نمی ریزد ، پس فرمود هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانم در دست اوست ! اگر کارها ، خود به خود، برای کسی هموارمی شد ، مسلما برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمانی که دندان های پیشین آن حضرت شکسته و صورت اش زخمی شد ، درست و برقرار می گردید! هرگز چنین نیست ! سوگند به آن که جانم به دست اوست! کار ، به آن جا می انجامد که ما و شما، عرق و خون بسته شده را پاک کنیم. سپس پیشانی خود را پاک کرد.

حدیث 3- ... عن المفضل بن عمر ، قال :سمعت ابا عبدالله ، و قد ذکر القائم (علیه السلام) فقلت انی لارجو ان یکون امره فی سهوله فقال : لایکون ذالک حتی تمسحوا العلق و العرق5 .

مفضل بن عمر گوید :در حضور امام صادق علیه السلام شنیدم که از حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه و الشریف) یاد شد. پس عرض کردم : همانا امیدوارم کار ایشان به اسانی صورت پذیرد. فرمود : آن امر صورت نمی پذیرد تا این که عرق و خون بسته شده را برطرف سازید.

در سه حدیث مذکور ملاحظه می کنیم، آن طور نیست که تمامی کارها در زمان قیام قائم علیه السلام به خودی خود و با اعجاز و تصرفات تکوینی صورت پذیرد، هر چند ولایت تکوینی و تصرف تکوینی حضرت مهدی وسایر امامان طاهر، هیچ گونه تردیدی نیست بلکه کار ، دشوارتر از آن چیزی است که امثال مرجثه معتقدند.

ما ، مطابق روایات متعدد، نمی توانیم ادعا کنیم که در هنگام ظهور، هیچ قتل و کشتاری رخ نمی دهد. زیرا در آن دوران‌، بحث از انتقام، اجرای حدود الهی و اقامه ی حکومت عدل جهانی است و مسلما، این امر عظیم ، بدون برطرف کردن خارها و سنگ های سر راه آن حضرت ، میسر و محقق نمی شود.

از طرفی ، تاریخ گواه است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و امامان طاهر (علیه السلام) سعی داشته اند، امور را به طور عادی و در مسیر طبیعی انجام دهند، لذا می بینیم ، دندان های پیشین حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ می شکند و زخم هایی در جنگ احد و...6 بر ایشان وارد می شود و امیرالمومنین (علیه السلام) نیز در جنگ احد ، نود زخم بر می دارد و ...7

البته آن حضرت و عترت طاهراش ، مخصوصا ، حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قدرت بر انجام دادن تصرفات تکوینی را دارند و همواره معجزات و امدادهای غیبی و الهی ، با آن حضرات و نیز مومنان مخلص و ایثارگر و حتی مستعضفان بوده و خواهد بود. امام صادق (علیه السلام) می فرماید خداوند،حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سه لشکر یاری می دهد : فرشتگان ، مومنان ، رعب (ترس انداختن دردل دشمن)8

نیز حضرت (علیه السلام) می فرماید : ... خداوند ، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را با فرشتگان وجنّ وشیعیان مخلص ، یاری می کند .9

به هر حال، لزومی ندارد که ادعا کنیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمام کارهایشان رااز طریق غیرعادی و به صورت اعجاز انجام می دهد و بنابراین ، هیچ خونی ریخته نخواهد شد.

اندیشه ی افراطی در کشتار به هنگام ظهور
در احادیثی که ازطریق عامه رسیده است ، خون ریزی های خیلی زیاد وحشتناک ذکر شده است . اینک به نقد و بررسی یکی از آن ها می پردازیم.

یوسف بن یحیی مقدسی شافعی در کتاب عقدالدرر روایت مرسله ای را از امیرالمومنین (علیه السلام) درباره ی حوادث رم (رومیه)10 نقل می کند و می گوید :

... فیکبر المسلمون ثلاث تکبیرات ، فتکون کالرمله علی نشز ، فیدخلونها ، فیقتلون بها خمسئه الف مقاتل ، و یقتسمون الاموال، حتی یکون الناس فی الفی ء شیئا واحدا، لکل انسان منهم مئه الف دینار، و مئه راس ، ما بین جاریه و غلام11

پس مسلمانان، سه تکبیر می گویند و مانند ریگ و شن های روانی که از بلندی ها فرو می ریزند‌، داخل (روم) می شوند ودر آن جا ، پانصد هزار جنگجو را می کشند و غنائم و اموال را به طور مساوی تقسیم می کنند ، و به هر یک از آنان ، صد هزار دینار و صد کنیز و یا غلام می رسد. ...

این روایت ـ مرسل است و مشکل سندی دارد و ازنظر محتوا نیز قابل اعتماد نیست. پیدا است که جاعلان این گونه احادیث ، در خدمت حکومت های جائر بوده اند و به جهت توجیه پاره ای جنگ های پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) و قتل های عام ها و کشتارهای وسیعی که در آن صورت گرفت ، این چنین مجعولاتی را وارد کتاب های روایی کرده اند. مانند روایتی که به امام علی علیه السلام نسبت داده اند که آن حضرت فرمود: فیقتل من الروم حتی یتغیرماء الفرات بالدم یعنی آنقدر ازرومیان را به قتل می رساند که آب فرات به خون تغییرمی کند12!

ابن کثیر، درباره ی جنگ قادسیه می گوید :

انهزم الفرس و لحقهم المسلمون، ... فقتل المسلمون بکمالهم و کانوا ثلاثین الفاء و قتل فی العمرکه عشره الاف و قتلوا قبل ذالک قریبا من ذالک 13.

لشکر ایرانیان ، منهزم شد و فرار کردند. مسلمانان، به تعقیب آنان پرداخته اند و تمامی فراریان را که سی هزار نفر بودند ، به قتل رساندند. در جنگ سیزده هزار نفر انان را کشته بودند. همین عدد را نیز قبل از آن کشته بودند. ..

وقتی به کتاب های تاریخی که در آن ها فتوحات را نوشته اند، مانند البداء و التاریخ ، و النهایه ، و ... مراجعه می کنیم .می بینیم که فرماندهان و زیر دستانشان ، جنایات زیادی را مرتکب شده اند.

روایاتی که می گویند ، ازهر نه نفر هفت نفر ، ویا از هر هفت نفر ، پنج نفر و یا دو ثلث مردم کشته می شوند، به جنگ های قبل از ظهور ، نظر دارند و نه زمان ظهور.

از طرفی ، اختلاف در تعداد مقتولان نیز علت های گوناگونی می تواند داشته باشد که از جمله آنها ، ممکن است تفاوت مناطق و محورهای درگیری و یا مراحل مختلف جنگ باشد.

با توجه به احادیث زیر و امعان نظر در دلالت آن ها ، به این واقعیت پی می بریم که جهان ، اندکی پیش از ظهور ، دچار جنگ های خونین خواهد بود.

حدیث 1ـ عن ابی بصر و محمد بن مسلم، سمعنا ابا عبدالله (علیه السلام) یقول : لا یکون هذا الامر حتی یذهب ثلث الناس فقیل له : اذا ذهب ثلث الناس فما یبقی ؟ فقال ، (علیه السلام) : اما ترضون ان تکونوا الثلث الباقی؟14

ابوبصیر و محمد بن مسلم گویند : از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: این امر واقع نمی شود تا این که دو سوم مردم از بین بروند. پس به حضرت اش عرض شد :اگر دو سوم مردم از بین بروند. چه کسی باقی می ماند، پس فرمود : آیا راضی و خرسند نمی شوید که از یک سوم باقیمانده باشید ،؟

حدیث 2ـ ... عن زراه ، قال : قلت لابی عبدالله(علیه السلام) :النداء حق؟ قال: ای والله حتی یسعمه کل قوم بلسانهم. و قال، علیه السلام : لا یکون هذا الامر حتی یذهب تسعه اعشار الناس.15

زراره گوید : به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : آیا ندای آسمانی حقیقت دارد؟ فرمود: بلی ، به خدا قسم چنان است که هر قومی با زبان خودشان ، آن را می شنوند آن حضرت فرمود:, این امر محقق نمی شود تا این که نه دهم مردم از میان بروند.

حدیث 3ـ ... عن سلیمان بن خالد ، قال : سمعت ابا عبدالله (علیه السلام) یقول : قدام القائم موتتان، موت احمر و موت ابیض ، حتی یذهب من کل سبعه خمسه، الموت الاحمر السیف ، و الموت الابیض ، الطاعون.16

... سلیمان بن خالد گوید : از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود : قبل از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو نوع مرگ ومیر رخ می دهد :

مرگ سرخ و مرگ سپید . ا این که از هر هفت نفر ، پنج نفرشان از بین بروند. مرگ سرخ با شمشیر . مرگ سفید با طاعون است.

با ملاحظه ی این احادیث واحادیث دیگر، معلوم و مبرهن می شوند که حجم وسیعی از مرگ ومیرها و خون ریزی ها ، مربوط به دوران پیش از قیام امام عصر ، (علیه السلام) و قبل از ندای آسمانی است. بنا به روایت یونس بن رباط که می گوید :

سمعت ابا عبد الله (علیه السلام) :ان اهل الحق لم یزالوا منذ کانوا فی شده . اما ان ذاک الی مده قریبه وعافیه طویله17

از اباعبدالله (علیه السلام) شنیدم که می فرمود :همانا، اهل حق ، از هنگامی که در شدت و سختی بوده اند، پیوسته در آن حال خواهند بود (سختی با‌ آنان همراه است) و همانا بدانید که پایان آن سختی ها ، نزدیک وعافیتش طولانی است.)

بالاخره در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است . که ان مع العسر یسرا فان مع العسر یسرا

خلاصه این که یک دسته از روایات در مورد خون ریزی ها ، مربوط به دوران قبل از ظهور است و یک دسته از اخبار ، از مجعولات و از اسرائیلیات است که با هدف و انگیزه های مختلفی ، مانند خدشه دار کردن چهره نهضت جهانی و حکومت حضرت مهدی ... ویا توجیه کشتارها در فتوحات و ... وارد کتابهای روایی شده است .

نیز یک سری از آنها ، مرسله و مرفوعه است و مشکل سندی دارد ، مرفوعه ی فضل بن شاذان از امام صادق (علیه السلام ) از این قبیل است :

یقتل القائم (علیه السلام) حتی یبلغ السوق، قال : فیقول له رجل من ولد ابیه : انک لتجفل الناس اجفال النعم، فبعهد من رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) او بماذا ؟ قال : ولیس فی الناس رجل اشد منه باسا فیقوم الیه رجل من الموالی فیقول له : لتسکتن اولا ضربن عنقک فعند ذالک یخرج القائم(علیه السلام) عهداً من رسول الله (صلی الله علیه و ‌اله و سلم)18 ؛

حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن قدر از انسان ها می کشد تا ساق پا را خون فرا می گیرد. شخصی از فرزندان پدرش19 به حضرت اعتراض شدید می کند و می گوید : مردم را از خود دور می کنی ، هم چنان که گله و گوسفندان را رم می دهند ! آیا این روش طبق دستور رسول خدا است ؟ به چه دلیلی این چنین رفتار می کنی ؟ یکی از یاران حضرت از جای بر می خیزد و می گوید : سکوت می کنی یا گردن ات را بزنم حضرت ،عهد و پیمانی را که از رسول خدا (صی الله علیه و آله و سلم) همراه دارد ، بیرون می آورد و ارائه می کند.

البته همچنان که در ابتدای حدیث ذکر شد این حدیث ، مرفوعه است و مشکل سندی دارد و از طرفی محتوا و دلالت اش ، ناقص و ناتمام است، زیرا ، سوق ، هم ساق پا را گفته اند و هم ممکن است نام شهر یا محلی باشد ، محلی همانند سوق الاهواز ، (نام اهواز فعلی)، سوق حکمه (نام یکی از مناطق اطراف کوفه) ، سوق اسد (در اطراف کوفه) ، سوق الثلاثاء (منطقه ای در بغداد قبل از ساخته شدن شهر)20 ... بنابراین نمی توانیم بگوییم حتی یبلغ السوق به معنای رسیدن خون به ساق پا است ، خصوصا ، با توجه به اینکه در حدیث مذکور ، صحبت از خون به میان نیامده است ، بلکه چنین به نظر می رسد که سوق به معنای رسیدن به محل ومکانی باشد.

البته ، ما طبق روایات صحیح جنگ و خونریزی ، اعدام ها و انتقام ظالمان را در عصر ظهور می پذیریم ، لکن نه به این اندازه ها ، روایاتی از اهل بیت (علیه السلام) موجود است که تعداد قتل ها و مشخصات فردی و گروهی مقتولان‌، در آنها مشخص شده است ،ودر ذیل بعد از نگرش به شیوه ی رفتار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) با دشمنان و معاندین به معرفی آنان می پردازیم.

شیوه ی رفتار امام (علیه السلام) با دشمنان
ستمگران و زراندوزان ، در همه ی نقاط عالم، بر ملت های مظلوم و مستضعف سیطره داشته اند و دارند و فرهنگ سازی کرده اند. در این میان‌، جامعه ی اسلامی ، خسارت های بیشماری را متحمل شده به طوری که دشمنان اسلام از اغاز رسالت نبی مکرم اسلام . (صلی الله علیه و‌اله و سلم) ، همواره ، در ایذا و اذیت آن حضرت و پیروانش بوده اند. بالاخره آن حضرت پس از تحمل مشقت های فراوان توانست مسلمانان را از تاریکی ها به سوی روشنایی راهنمایی و سوق دهد ، و حکومت اسلامی را برقرار نماید . مع الاسف طولی نکشید که در هنگامه ی رحلت و بعد از آن ، به گفته امام غزالی ریاست طلبان و منافقان با حیله های مختلف و فریب دادن مسلمانان ، صاحب غدیر را که منصوب از طرف خداوند حکیم بود وهمگی به ولایت اش تبریک و بخ . بخ یا علی گفته بودند، کنار گذاشته و بر اریکه ی قدرت و سیاست سوار شدند و نطفه ی فاجعه و جنایات هولناک در جامعه ی اسلامی منعقد گردید.

مولای متقیان ، امیرمومنان، منصوب خدا بردار رسول خدا(صل الله علیه و اله) اولین مسلمان در میان مدران فاتح خیبر و جانشین بی واسطه رسول خدا(صل الله علیه و اله) را با آن همه مناقب خانه نشین کرد و یگانه دختر جوان ریحانه آن حضرت، در اندک زمانی پس از رحلت پدر بزرگوارش ، نه تنها از طرف منافقان و ریاست طلبان ، مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، بلکه به طور وحشیانه ای بین دیوار و در فشار داده شده ومحسن اش سقط می شود و در نهایت پس از 75 روز بعد از رحلت پدر ،دنیا را با دلی آزرده و جراحاتی بسیار وداع می کند.

پس از آن حرمت شکنی دردناک و فاجعه ها وحشتناک و وحشتناک تر می شود و اهل بیت علیهم السلام و پیروانشان در روزگار ستم وفشار به سر برده ویکی پس ازدیگری مظلومانه به شهادت نائیل می گردند و در روز عاشورا فاجعه به اوج رسیده و اهل بیت پیامبر اکرم (صل الله علیه و اله) وشیعیان مخلص شان از طفل شیخوار تا پیر هفتاد سال مورد هجوم واقع می شوند به طوری که روح و عواطف انسانی با شنیدن آن همه وحشیگری ها جریحه دار می گردد. این ستمگری ها ادامه دارد تا قیام قائم‌ آل محمد (عجل الله تعالی فرجه) و هر روز با رنگ های مختلفی جلوه گری نموده فاجعه ای وحشتناک رخ می دهد، و ظلم و فساد در عالم فراگیر می گردد.

یقینا ، پیش از ظهور و مقارن با آن ، بر دنیا ، ستمگران خون ریزی حاکم اند که از هیچ جنایتی فرو نمی گذارند ، حال ، امامی ، که قیام می کند. در برابر این همه کج روی ها و بیدادگری ها چه گونه برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد ؟ بی تردید ، گروه های معاندی که دست شان به خون بشریت آلوده گردیده است و حق مردم را غصب کرده اند و یا پست و مقامشان به خطر افتاده ، در مقابل حرکت اصلاح گرانه و نهضت امام ، ایستادگی می کنند. بنابراین ، امامی که قیام می کند و ماموریت تشکیل حکومت جهانی اسلام را دارد، باید برای برطرف کردن موانع نقشه و برنامه داشته باشد. در این جا ، مروری به این برنامه ها خواهیم داشت.

تربیت سپاهیان و تدارک مقدمات جنگ
اما عصر عج برای انتقام و خون خواهی از دشمنان اسلام و به ثمر رساندن انقلاب جهانی و اجرای حدود الهی و برقراری حکومت عدل جهانی ، ناگریز از جنگ خواهد بود و در مقابل اش ، دشمنان تا دندان مسلح و کج اندیشان دنیانگر، با در دست داشتن امکانات گسترده و چرخه های اقتصادی جهان و برخورداری از فن آوری پیشرفته و سازماندهی ارتش های قدرت مند‌، پرچم مخالفت بر می دارند و مانع مسیر اصلاح گرانه ی امام می شوند. لذا قبل از قیام ، جنگاوران دریادل و دست یارانی توان مند و کارآمد، به هدایت خاص و عام آن حضرت ، تربیت می شوند و تعداد آنان ، در بعضی از روایات، سیصد و سیزده نفر و در ، برخی ده هزار نفر و در تعدادی از آن ها صد هزار نفر و ... ذکر شده است .

تجهیزات جنگی و وسیله ی دفاعی
تجهیزات آنان ، طبق روایتی از امام صادق (علیه السلام) شمشیرهایی از آهن امّا نه این آهن شناخته شده است (لهم سیوف من حدید غیرهذا الحدید) که اگر یکی از آنان با شمشیر خود ، بر کوهی ضربه زند‌، آن را دو نیم میکند21...وسیله ی دفاعی آنان ، طبق روایتی از امام صادق (علیه السلام) به گونه ای است که اسلحه ی دشمن هرگز ، بر آنان کارگرنیست.22

قاطعیت امام در رویارویی با دشمنان
اما علی (علیه السلام) می فرماید :

لا یقیم امرالله سبحانه الا من لایصانع ، و لایضارع ، و لا یتبع المطامع23

فرمان خداوند سبحان را بر پاندارد، مگر کسی که در اجرای دستور الهی ، مدارا نکند و سازشکار نباشد و پیرو طمع ها و آرزوها نگردد.

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز قیام به اقامه ی حدود و فرمان الهی می کند و در برخورد با دشمنان از یک نوع مجازات استفاده نمی کند، بلکه نسبت به جرم اشخاص و گروه ها مجازات متناسب با آن را اجرا می کند و برخی از آنان را در جنگ نابود می سازد و حتی فراریان و زخمیان آنان را نیز تعقیب می کند و گروهی را اعدام ، گروهی را تبعید ، و دست برخی را قطع می کند و... به فرمایش امام باقر (علیه السلام)... یقوم القائم .... و لا تاخذه فی الله لومه لائم24 ...

قائم ، قیام می کند، .... و در اجرای احکام الهی ، از ملامت هیچ ملامت کننده ای بیم نمی کند.

بنابراین ، به آن حضرت نقمت و عذاب کننده ی مجرمان و دشمنان لقب داده اند. از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود : اذا تمنی احدکم القائم فلیتمنه فی عافیه فان الله بعث محمدا. صلی الله علیه و آله ، رحمه ویبعث القائم نقمه25

هنگامی که یکی از شما ، ظهورقائم را آرزو وتمنا بکند (که در رکاب اش باشد) پس باید آرزو کند که در عافیت و تندرستی باشد. زیرا خداوند حضرت محمد (صل الله علیه و اله) را برای خلائق رحمت فرستاد و حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) را عذاب ونقمت می فرستد

امام صادق (علیه السلام) دلیل ملقب شدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به لقب نقمت را چنین بیان میدارد.

... فنتم حجه الله علی الخلق حتی لایبقی احد علی الارض لم یبلغ الیه الدین و العلم ، ثم یظهر القائم (علیه السلام) و یسیر (و یصیر) سببا لنقمه الله و سخطه علی العباد ، لان الله لا ینتقم من العباد الا بعد انکارهم حجه26

پس ما ، بر خلق خدا ، اتمام حجت می کنیم تا این که همگان ، نسبت به دین‌، شناخت پیدا کنند، بر روی زمین ، کسی باقی نماند که دین به او ابلاغ نشده باشد. سپس (در آن هنگام) حضرت قائم (علیه السلام) ظهورمی کند و سبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان می گردد، زیرا ، خداوند، از بندگان اش انتقام نمی گیرد، مگر بعد از ان که حجت اش را انکار کنند .

سپس معلوم می شود آنانکه مورد غضب امام عصر (علیه السلام) قرار می گیرند ، همان کسانی هستند که حجت بر آنان تمام شده است، ولی آنان حجت خدا را نمی پذیرند و سخت انکار می کنند.

محمد بن مسلم ، ضمن حدیثی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت می فرماید :

.. اما شبهه من جده المصطفی (صلی الله علیه وآله و سلم) فخر وجه بالسیف و قتله اعداء رسوله (صل الله علیه و اله) و الجبارین و الطواغیت ، و انه ینصر بالسیف و الرعب و انه لا تردید له رایه27 ...

اما شباهت او به جدش محمد مصطفی (صل الله علیه و اله) خروج او با شمشیر است و این که او ، دشمنان خدا و رسول اش و جباران و طاغوت ها را خواهد کشت و او با شمشیر و رعب یاری می شود و هیچ پرچمی از او باز نگردد.

جنگ و کشتار
در هر مقطعی از زمان یا مکان ، نوع رفتار و برخوردها با مخالفان و دشمنان متفاوت است. مثلا ، در زمان پیامبر اکرم (صل الله علیه و اله) رحمت و ترویج دین بود ، و در زمان امام علی (علیه السلام) رحمت و منت گذاری بر مخالفان و ... حال باید دید که در هنگام ظهور ، رفتار امام زمان (علیه السلام) با دشمنان چه گونه خواهد بود. برای پاسخ به این سوال نگاهی به روایات می اندازیم.

حدیث 1ـ ... عن زراه، عن ابی جعفر (علیه السلام) قال : قلت له ... فقال : اسمه اسمی . قلت : ایسیر بسیره محمد (ص ) ، قال :هیهات ، هیهات! یا زراه ! ما یسیر بسیرته قلت : جعلت فداک لم؟ قال : ان رسول الله (صل الله علیه و اله) سار فی امته بالمن ، کان یتالف الناس ، و القائم یسیر بالقتل . بذاک امر فی الکتاب الذی معه ان یسیر بالقتل و لایستتیب احدا. ویل لمن ناواه28

زراره از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که ... فرمود : اسم او، اسم من است پس عرض کردم آیا به سیره و روش حضرت محمد (صل الله علیه و اله) رفتار می کند ؟ فرمود ,: هرگز ! هرگز ! ای زراره ! به سیره او رفتار نمی کند ! گفتم : فدایت گردم! برای چه ؟ فرمود : همانا رسول خدا (صل الله علیه و اله) با ملایمت و نرمی و مهربانی رفتارمی کرد تا دل ها را به دست آوردو مردم با آن حضرت الفت گیرند. ولی حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیاست قتل را در پیش می گیرد و طبق دستوری که دارد رفتار می کند و توبه ی کسی را نمی پذیرد . پس وای بر کسی که با او دشمنی کند !

حدیث 2ـ .... عن ابی بکر الحضرمی ، قال : سمعت ابا عبدالله (علیه السلام) یقول : لسیره علی بن ابی طالب ، علیه السلام، فی اهل البصره کانت خیرا لشیعته مما طلعت علیه الشمس . انه علم ان للقوم دوله ، فلو سباهم لسبیت شیعته ، قال : قلت :فاخبرنی عن القائم ، ایسیر بسیرته ؟قال : لا ، لان علیا (علیه السلام) سار فیهم بالمن لماعلم من دولتهم ، و ان القائم (علیه السلام) یسیر فیهم بخلاف تلک السیره لا نه لا دوله لهم29

از ابوبکر حضرمی نقل می کند که گفت , از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود : روش علی بن ابی طالب (علیه السلام) در میان اهل بصره ، برای شیعیان اش ، از آن چه خورشید بر آن میتابد ، بهتر بود ، زیرا ، او میدانست که این قوم را دولت در پیش است ، اگر آنان را اسیر کرده بود،‌همانا شیعیان اش نیز اسیر می شدند . عرض کردم : مرااز حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) مطلع بفرما که آیا ایشان نیز با اهل بصره همانند روش او رفتار می کند؟ فرمود : نه زیرا ،حضرت علی (علیه السلام) می دانست که حکومت های بعد از او ، به دست دشمنان است ، لذا با آنان به ملاطفت و چشم پوشی رفتار می کرد ، ولی حضرت قائم ، چون پس از خود، دولتی برای آنان نمی بیند، بر خلاف سیره ی حضرت علی (علیه السلام) رفتار می کند.

البته این حدیث ، از نظر سند ، مورد اشکال است30 . چون اسماعیل بن مرار ، مجهول است . مرحوم اردبیلی در مجمع الفائده و مرحوم علی در مدارک الاحکام و مرحوم مجلسی به مجهول بودن او تصریح کرده اند31.

حدیث 3ـ ... عن یحیی بن العلاء الرازی ، قال : سمعت ابا عبدالله (علیه السلام) یقول : ینتج الله تعالی فی هذه الامه رجلا منی و انامنه ، یسوق الله تعالی به برکات السماوات و الارض ، فنتزل السماء قطرها ، وتخرج الارض بذرها ، و تامن و حوشها و سباعها و یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا ، و یقتل حتی یقول الجاهل لو کان هذا من ذریه محمد صلی الله علیه وآله ، لرحم .

یحیی بن علا رازی می گوید : از ابا عبداله (علیه السلام) شنیدم که می فرمود : خداوند متعال در میان این امت بیرون آورد مردی را که از من است و من از او هستم. خداوند تعالی به سبب او به برکات اسمان ها و زمین را به خلائق عطا فرماید. پس اسمان ، باران اش را فرود آورد وزمین بذرهایش را می رویاند ، و حیوانات وحشی و درنده در امان می شوند . و زمین را پر از عدل و داد می کند ، هم چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد. و به حدی از بیدادگران و دشمنان را می کشد که جاهلان می گویند، : اگراین مرد از ذریه ی محمد می بود، ترحم می کرد

نکته ی قابل توجه این که در این روایت ، اقامه ی قسط و عدل و گسترده شدن امنیت و شمول برکات را با از میان رفتن جور و برطرف شدن جائران و قتل آنان مرتبط دانسته ، و اعتراض به قتل را ازناحیه ی جاهلان و عدم آگاهی آنان به امور و واقعیات می داند.

البته این روایت نیز ، از نظر سند مورد اشکال است ، زیرا در سندآن، احمد بن عثمان الادمی است که مجهول است.32

مدت جنگ ها
حدیث 1 ـ ... حد ثنا ابو هارون ... ، عن زر بن حبیش‌، سمع علیا (رضی الله عنه ) یقول : یفرج الله الفتن برجل منا‌، یسومهم خسفا ، لایعطیهم الا السیف ،‌یضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر هرجا‌، حتی یقولوا ، :والله ما هذا من لود فاطمه لو کان من ولد ها لرحمنا...33

از زر بن حبیش نقل شده که ایشان از علی (علیه السلام) شنید که می گوید : خدا ، به سبب مردی از ما ، فتنه ها و آشوب ها را برطرف می سازد وآنان (فتنه گران ) را خوار و ذلیل می کند و به آنان جز شمشیر چیزی نمی دهد (آشوبگران را می کشد ) و شمشیر بر دوش نهاده و هشت ماه ، به شدت مبارزه می کند تا این که می گویند : به خدا قسم ! این از فرزندان فاطمه نیست ! اگر از فرزندان فاطمه بود به ما رحم می کرد .

حدیث 2ـ ... عن عیسی بن الخشاب , قال : قلت للحسین بن علی (علیه السلام) انت صاحب هذا الامر ، ؟ قال : لا ، ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه ، المکنی بعمه یضع سیفه علی عاتقه ثمانیه اشهر34

... از عیسی بن خشاب نقل شده که به امام حسین بن علی (علیه السلام) عرض کردم : آیا شما صاحب این امر هستید ؟ فرمود : نه ولکن صاحب الامر رانده شده دورافتاده ، خون خواه پدرش و دارای کنیه ی عمویش35 است . شمشیرش را هشت ماه بر دوش خود می نهد .

حدیث 3ـ ... عن ابی بصیر ، قال : سمعت ابا جعفر الباقر (علیه السلام) یقول : یقول : ... ویضع السیف علی عاتقه ثمانیه اشهر هرجا هرجا ، حتی یرضی الله , قلت : فکیف یعلم رضا الله ؟ قال : یلقی الله فی قلبه الرحمه ...36

از ابو بصیر نقل شده که گفت شنیدم اما اباقر (علیه السلام) می فرمود : شمشیر را هشت ماه بر دوش خود می نهد و به شدت مبارزه می کند ، تا این که خداوند راضی شود، عرض کردم : چه گونه رضایت خدا را میداند ( از رضایت خدا آگاه می شود ) فرمود : خداوند ، به دل ایشان رحمت می اندازد...

ابن اثیر می گوید ؛ الهرج : قتال و اختلاط 37

شاید مراد ، این باشد که مدت عملیات تهاجمی لشکریان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) که منجر به تضعیف و شکسته شدن شوکت ظالمان و متلاشی شدن آنان می شود، هشت ماه به طول می انجامد ، و پس از آن ، آنان، به عملیاتی ایذائی و موضعی و مقطعی روی می آورند که در فاصله های زمانی بعد ، با آنان مقابله ، و برای همیشه ریشه کن می شوند.

از نظر سند هر سه روایت که در آن هرج و مرج ذکر شد، ضعیف است ، و چون عمر بن قیس و عیسی بن الخشاب ، در سند روایت اول و دوم مجهول اند و در سند روایت سوم ، ابن ابی حمزه است که آن هم مورد بحث وتضعیف قرار گرفته است .

قاطعیت امام در برخورد با اشخاص و گروه های مختلف
ائمه ی طاهر ،‌(علیه السلام) مهربان بودند و همه ، منشا رحمت و برکات اند. امام رضا ، علیه السلام می فرماید :

الامام ، الانیس الرفیق ، الوالد الشفیق ، و الاخ الشقیق والام البره بالولد الصغیر و مفزع العباد فی الداهیه الناد 38...

امام ،‌همدمی رفیق ، پدری دل سوز ، برادری دلسوز ، مانند دو نیمه ی خرما که به هم متصل باشند، مادر مهربانی نسبت به فرزند خردسال اش ، پناه امت در گرفتاری های هولناک است .

نیز ابو ربیع شامی می گوید : به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : حدیثی از عمر بن اسحاق به من رسیده است . فرمود : عرضه بدار . گفتم : عمرو ، پیش امیر المومنین علیه السلام رفت و آن حضرت در چهره ی او زردی مشاهده کرد. حضرت فرمود : این زردی چیست ؟ گفت : به مرضی مبتلا بودم . پس حضرت علی علیه السلام به ایشان فرمود :

: انا لنفرح لفرحکم ونحزن لحزنکم و نمرض لمرضکم و ندعو لکم فتدعون فنؤمن ... فقال ابو عبدالله (علیه السلام) : صدق عمرو39

همانا ، ما ، در شادی شما شادیم و در غم واندوه شما اندوه ناک و در مریض شما ، مریض می شویم و برای شما دعا می کنیم . پس شما دعا کنید و ما آمین می گوییم ... پس امام صادق (علیه السلام) فرمود : عمرو، راست گفت

نظیر این جریان را رمیله از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل می کند40 .

نیز امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در توقیعی به شیخ مفید (ره) می فرماید :

... انا غیر مهملین لمراعتاتکم ، و لاناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللاواء و اصطلمکم الاعداء41

همانا ،‌ما سرپرستی شما را وا نگذاشته ایم (شما را مراعات و مواظبت می کنیم ) و فراموش تان نمی کنیم ، اگر جز این بود ، گرفتاری ها ، شما را از پای می انداخت و دشمنان ، شما را از بین می بردند...

امثال این احادیث بسیار است . ائمه ی طاهر ، علیهم السلام مایه ی رحمت اند و مقتضی رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است . مقابله ی قاطع با ظالمان ومخالفان حاکمیت اسلام ، یکی از مصادیق رافت و رحمت امام به مومنان است . با توجه به این که شرایط ویژه ی هنگام ظهور طوری است که جایی را برای کوچک ترین اغماض و مدارا با معاندان نمی گذارد ، قاطعیت امام و یاران مقتدر و شهادت طلب آن حضرت در رویارویی با دشمنان و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان ، هر مخالف ستم پیشه ای را به تسلیم وا می دارد و آنان ، چنان مرعوب می شوند که بعضا ، خلع سلاح شده و قدرت رویارویی را ندارند ، و بدین ترتیب دامنه برخورد نظامی و خون ریزی ، تقلیل می یابد و به حداقل می رسد. از طرفی ، زمینه گناه نیز از میان می رود ، چون امنیتی برای طاغیان و عاصیان نخواهد بود.

بنابراین اکثریت مردم، مظلوم و ستمدیده و طالب خیر و صلاح و از کسانی خواهند بود که امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) آنان را مورد لطف قرارمیدهد و تنها گروهی اندک مقاومت نشان می دهند. و این جا است که در چنین شرایطی ، صلح و تقیه ، و رحمت و رافت با این گونه افراد و گروه های و خطوط ، معنا ندارد و چاره ای جز شمشیر و اعمال قوه ی قهریه و قضاوت های داودی و سلیمانی که در ان نیازی به شهادت شاهدی ندارد42 نیست.

پس اشخاص و گروه هایی مورد نقمت واقع می شوند که می خواهندمانع پیشرفت و به اصطلاح سد راه و صد عن السبیل هستند. این جا است که طبق روایت وای به حال کسی که مانع حرکت حضرت بشود

بعضی از آنان ، قوم و نژاد خاصی اند و برخی پیرو دیدن دیگرند و گروه ها و فرقه هایی به ظاهر مسلمان ولی منافق صفت و یا مقدسان کج اندیش خواهند بود. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با هر یک ، به شیوه ی خاصی برخورد خواهند داشت . با نقل روایاتی ، این موارد را بازگو کنیم .

1- قوم عرب
در روایاتی که از قوم عرب صحبت به میان آمده است ، شاید منظور ، اهل مکه و قبیله ای قریش و مخصوصاً بنی امیه و بنی عباس وبنی شیبه و یا حکومت های عربی دست نشانده باشد .

اینان، با اهل بیت ، (علیهم السلام ) ، مشکل داشتند و عمده ترین سبب آن ، جنگ بدر است .

در تاریخ نقل شده که درمکه ، بیست و پنج قبیله متحد شدند و علیه پامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مسلمانان جنگ بدر را ترتیب دادند . واقدی ـ که از علمای عامه است ـ در کتاب خود ، هنگامی که مقتولان جنگ بدر را ذکر می کند ، می گوید : همه‌ی قبائل ، کشته داشتند . در میان آنان ، تعدادی را حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) به قتل رسانده بود .

لذا آنان ، کینه ی شدیدی از امام علی و اهل بیت ، (علیهم السلام ) داشتند .

از طرفی ، حکومت های بعد از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) مردم را علیه امام علی (علیه السلام ) تحریض و تحریک می کردند و موقعی که معاویه و بنی امیه ، جبهه ی ائتلاف مخالفان را تشکیل دادند، همه ی طوایف و قبایل مذکور ، اطراف محور بغض و کینه و انتقام جمع شدند . در طول تاریخ ، بیش ترین مخالفت ها با اهل بیت ، (علیهم السلام ) از ناحیه ی این گروه های انحرافی و نژاد پرست بوده است . در حالی که خود ، مناقب اهل بیت ( علیهم السلام ) را می دانستند .

بنابر این ، عمده ترین عوامل ضدیت قریش را با اهل بیت ، ( علیهم السلام ) در دو امر می توان بیان داشت :

امام علی ، (علیه السلام ) ، تعدادی از آنان را در جنگ ها کشته بود ، لذا آنان کینه به دل داشتند43 .
ای رؤسای حکومت پس از پیامبر اکرم ، (صلی الله علیه و آله و سلم ) با طرح مسائل فرعی عاطفی مبنی بر این که علی ( علیه السلام ) اجداد آنان را کشته است ، مردم را علیه آن حضرت تحریض و تحریک می کردند .
اینک به احادیثی در مورد قریش و اهل مکه در چهار بند اشاره می کنیم :

الف ) اهل مکه و دشمنی با اهل بیت ، (علیهم السلام )

ابوبصیر گوید : امام باقر، ( علیه السلام ) در ضمن حدیث مفصل و طولانی فرمود :

یقول القائم ، (علیه السلام )، لا صحابه : یا قوم ! ان اهل مکه لا یریدوننی و لکنی مرسل الیهم لاحتج علیهم بما ینبغی لمثلی آن یحتج علیهم . فیدعو رجلا من اصحابه فیقول له : امض الی اهل مکه : فقل یا اهل مکه ، انا رسول فلان الیکم و هو یقول لکم : انا اهل بیت الرحمه ، و معدن الرساله و الخلاقه . و نحن ذریه محمد و سلاله النبیین و انا قد ظلمنا و اضطهدنا و قهرنا و ابتزمنا حقنا قبض نبینا الی یومنا هذا فنحن نستنصرکم فانصرونا . فاذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام اتوا الیه فذبحوه بین الرکن والمقام، و هی النفس الزکیه . فاذا بلغ ذالک الامام ، قال لاصحابه : الا اخبرتکم ان اهل مکه لا یریدوننا ...44 .

حضرت قائم به اصحاب خود می گوید : ای قوم ! همانا ، اهل مکه ، مرا نمی خواهند و لکن خدا مرا به سوی ایشان فرستاده به جهت این که برایشان حجت باشم به نوعی که به مثل من سزاوار است آن چنان اتمام حجت کند . پس مردمی از اصحاب خود را می طلبد و به او می فرماید : به نزد اهل بیت رحمت ومعدن رسالت و خلافت ام و ماییم ذریه ی محمد ، (صلی الله‌علیه و آله و سلم ) و سلاله ونسل پاک پیغمبران و همانا ما مظلوم شدیم و مقهور گردیدیم ، و از وقتی که پیغمبر ما رحلت فرمود تا این روز ، حق ما را رگفته اند و غضب کرده اند و ما از شما یاری می طلبیم پس ما را یاری کنید . همین که آن جوان این سخن را می گوید او نفس زکیه است . پس هنگامی که این خبر به آن حضرت می رسد به یاران خود می فرماید : ایا من به شما خبر ندادم که اهل مکه ما را نمی خواهند ؟ ...

ب ) برنامه ی نو و ناسازگاری عرب

ابوبصیر ، رد ضمن حدیث طولانی از امام باقر (علیه السلام )، روایت می کند که آن حضرت فرمود :

... اذا خرج یقوم بامر جدید وکتاب جدید و سنه جدیده و قضاء جدید ، علی العرب شدید و لیس شانه الا القتل ، لا یستبقی احداً ، و لا تاخذه فی الله لومه لائم ...45

حضرت مهدی (عج ) با برنامه ای نو ، سنتی جدید ، وقضاوتی تازه ، قیام می کند . بر عرب ها روزگار بسیار سختی خواهد بود . شایسته ی شأن وموقعیت او ، جز کشتن دشمنان نیست و در اجرای امرالهی ، سرزنش هیچ ملامت کننده ای او را تحت تأثیر قرار نمی دهد .

واضح است محور این روایت عرب است و آنان را مورد فشار قرار می دهد ، وچنانچه اشاره شد ، منظور حکومتهای دست نشانده عرب و یا قریش و بنی امیه و ... می باشند .

ج ) آغاز قیام و نخستین پایگاه دشمن

حدیث 1- ابو بصیر گوید : امام صادق (علیه السلام ) ،فرمود :

... یجرد السیف علی عاتقه ثمانیه أشهر یقتل هرجاً ، فأول ما یبداً ببنی شیبه ، فیقطع أیدیهم و یعلقها فی الکعبه ، وینادی منادیه : هولاء سراق الله ، ثم یتناول قریشاً فلا یاخذ منها الا السیف ولا یعطیها الا السیف و لا یخرج القائم ، (علیه السلام ) ، حتی یقرا کتابان : کتاب بالبصره ، و کتاب بالکوفه بالبرائه من علی (علیه السلام ).46

هشت ماه ، شمشیر برهنه بر دوش دارد و به شدت و پی در پی می کشد . پس نخستین مرحله‌ی شروع اش ، قبیله ی بنی شیبه (پرده داران کعبه ) است که دست های آنان را قطع و آن را در کعبه می آویزد و منادی آن حضرت ندا می دهد و اعلام می کند : اینان ، دزدانی هستند که از خدا دزدی میکردند . سپس به قریش می پردازد وبا ایشان جز با شمشیر برخورد نمی کند و به ایشان جز شمیشیر نمیدهد . ( یعنی فقط زبان سلاح و زور را می فهمند )و قائم ( علیه السلام ) قیام نمی کند تا این که دو کتاب مبنی بر بیزاری از امام علی ( علیه السلام ) ، خوانده می شود : فرمانی در بصره وفرمانی در کوفه .

البته ، سند روایت ، مورد نظر و تامل است ؛ چون ، در سند ، یونس بن کلیب است و او مجهول است .

نیز ، ابن ابی حمزه ، مورد تأمل و بحث است .

حدیث 2- سدیر صیرفی . از مردی از اهل جزیره نقل می کند که او کنیزی را برای خانه ی خدا نذر کرده بود . او را به مکه آورد و به ملاقات حجبه و پرده داران رفت و آنان را نسبت به نذرش مطلع ساخت . برای هر کس از آنان ، موضوع را بیان می کرد . او می گفت : کنیز را برای من بیاور که خدا نذرت را می پذیرد . هر کدام از پرده داران خانه ی خدا توقع داشت که کنیز را به او بدهد .

پس وحشت شدیدی از این مضوع بر او راه می یابد ماجرا را به یکی از یاران اش که اهل مکه بود می گوید او می گوید آیا از من می پذیری ؟ عرض می کند : آری . او می گوید : نگاه کن ! به مردی که روبه روی حجر الاسود نشسته ومردم دور او هستند . و او ، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (علیهم السلام ) است . به پیش او برو و ایشان را از این ماجرا‌آگاه کن و ببین به تو چه می گوید به همان عمل کن .

وی می گوید ، به نزد او رفتم و عرضهداشتم : خدا تو را رحمت کند ! از اهل جزیره هستم همراه من. کنیزی است که او را به خانه ی خدا نذر کرده ام و موضوع را به هر کدام از پرده داران گفتم . در پاسخ گفتند : کنیزت رانزد من بیاور تا خدا نذرت را قبول کند . و از این واقعه وحشتی شدید به من دست داده است . حضرت فرمود : ای بنده ی خدا ! همانا، خانه ، نه چیزی می خورد و نه می آشامد . پس کنیز خود را بفروش و در میان همشهریان ات که به زیارت این خانه امده اند . جست وجو کن وبنگر هر کدام از ایشان که ار خرجی خود عاجز و درمانده شده است . آن مبلغ را به او بده تا بتواند به شهر خود برگردد. او نیز همان کار را می کند هر یک از پرده داران که به او می رسند . حضرت را مردی دروغگو وناآگاه می‌شمارند!

او ، گفته ی آنان را به امام باقر (علیه السلام ) عرض می کند . آن حضرت می فرماید : تو ، سخن آنان را به من گفتی ، آیا از من نیز به آنان می گویی ؟ عرض می کند : آری . پس حضرت می فرماید : به ایشان بگو . ابوجعفر به شما پیغام داد، چه گونه خواهید بود اگردست ها و پاهایتان بریده شود و در کعبه آویخته گردد . سپس به شما گفته شود . فریاد کنید که مادزدان کعبه هستیم .

هنگامی که می خواهد برخیزد . حضرت می فرماید :البته من ، آن کار را انجام نمی دهم . بلکه آن را مردی که ازمن است ، انجام خواهد داد .47

د) اهل مکه و جانشین امام

همان طوری که در بند الف همین بخش ذکر شد ، اهل مکه ، نه تنها فرستاده ی امام را به قتل می رسانند ، بلکه جانشین آن حضرت را نیز شهید خواهند کرد . ابوخالد کابلی ازامام باقر (علیه السلام ) نقل کرده که آن حضرت فرمود :

یبایع القائم بمکه علی کتاب الله و سنه رسوله ، و یستعمل علی مکه ، ثم یسیر نحو المدینه فیبلغه ان عامله قتل ، فیرجع الیهم فیقتل المقاتله و لا یزی<


چهار شنبه 8 دی 1391برچسب:, :: 21:20 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

غریو آسمانى
نداى آسمانى از روشنترین علامتها براى ظهور حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ و حرکت جهان شمول اوست.
واقعیّت این است که رخداد پرشکوهى چون ظهور امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ پیش از رخ دادن یک اعلام جهانى آنهم در روشنترین معنا و مفهوم مى طلبد و از آنجا که این حرکت جهانى بوده و براى تمام جهان بشریت است مى بایست همه در یک زمان از نزدیک شدن و قریب الوقوع بودن آن باخبر شوند از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که یسمعه کل قوم بألسنتهم هر قومى به زبان خود آنرا مى شنود.
حال بجاست که به برخى احادیث در این باره اشاره کنیم:
از مجموع روایات چنین بدست مى آید که این فریادها متعدد است اولین ندا در ماه رجب و دوم در ماه رمضان و سوم در ماه محرم شنیده مى شود. امام رضا ـ علیه السلام ـ فرموده اند:
ینادون فی رجب ثلاثة أصوات من السماء صوتاً منها: ألا لعنة اللّه على الظالمین والصوت الثانی: ازفت الآزفة یا معشر المؤمنین . . . والصوت یرى بدن فی قرن الشمس یقول: انّ اللّه بعث فلاناً فاسمعوا له وأطیعوا([25]).
مردم در ماه رجب سه فریاد از آسمان خواهند شنید نخست آنکه: همانا لعنت خدا بر ظالمان. فریاد دوم: اى مؤمنان! قیامت فرا رسید. و فریاد دیگر اینکه در کنار قرص خورشید بدنى را مشاهده مى کنند که فریاد مى زند: خداوند فلانى ( امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ ) را برانگیخته است به فرمانش گوش فرا دهید و بر اطاعتش گردن نهید.
امّا پیرامون ندایى که در ماه رمضان در شب بیست و سوم توسط جبرئیل در آسمان طنین مى افکند این است.
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمودند:
ینادی مناد من السماء . . . باسم القائم ـ علیه السلام ـ فیسمع مَن بالمشرق ومَن بالمغرب، لا یبقى راقدٌ إلاّ استیقظ، ولا قائم إلاّ قعد ولا قاعِد إلاّ قام على رِجْلَیه، فَزَعاً مِن ذلک الصوت، فرحم اللّه من اعتبر بذلک الصوت فأجاب فإنَّ الصوت الأول هو صوت جبرئیل الروح الأمین.
ثمّ قال ـ علیه السلام ـ : الصوت فی شهر رمضان، فی لیلة جمعة، لیلة ثلاث وعشرین، فلا تشکّوا فی ذلک واسمعوا وأطیعوا.
وفی آخر النهار، صوت الملعون إبلیس، ینادی: ألا! إنّ فلاناً قُتل مظلوماً. لیشکّک النّاس ویفتنهم، فکم فی ذلک الیوم مِن شاکّ مُتحیّر قد هوى فی النّار.
فإذا سمعتم الصوت فی شهر رمضان، فلا تشکُّوا فیه، إنّه صوت جبرئیل وعلامة ذلک أنّه ینادی باسم القائم وإسم أبیه حتّى تسمعه العذراء فی خِدرها، فتحرّض أباها وأخاها على الخروج.ثمّ قال ـ علیه السلام ـ : لابدّ مِن هذین الصورتین قبل خروج القائم ـ علیه السلام ـ .([26])
نداکننده اى از آسمان بنام قائم آل محمّد ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلم ـ ندا مى دهد و همه کسانى که در شرق و غرب عالم هستند مى شنوند، خفته اى نمى ماند جز اینکه بیدار مى گردد و ایستاده اى جز اینکه مى نشیند و نشسته اى جز اینکه وحشت زده بپا مى خیزد.
پس درود خدا بر کسانى که از آن نداى آسمانى پند و اندرز گیرند چرا که نداگر اوّل جبرئیل است و ندا، نداى اوست.
آنگاه فرمود: این ندا، در ماه مبارک رمضان، شب جمعه و در شب 23 ماه خواهد بود از اینرو در آن تردید نکنید، آن را بشنوید و اطاعت کنید. و در پایان روز نداى ابلیس طنین مى افکند که مى گوید: بهوش باشید که فلانى مظلوم کشته شده. تا بدینوسیله بذر تردید بیافشاند و مردم را به فتنه افکند و آن روز، تردیدکنندگان حیرت زده اى که به آتش دوزخ سقوط کنند، بسیارند.بنابراین، هنگامى که نداى آسمانى را در ماه رمضان شنیدید، در آن تردید نکنید چرا که نداى فرشته ى امین است و علامت آن این است که بنام قائم ـ علیه السلام ـ و پدر گرانقدرش ندا مى دهد، ندایى که دوشیزگان در سراپرده ى خویش آن را مى شنوند و پدران و برادران خویش را براى حرکت از خانه و پیوستن به امام مهدى ـ علیه السلامـ تشویق مى نمایند.و امّا ندایى که در ماه محرّم به گوش مى رسد و آن ماهى است که حضرت بقیة اللّه ـ ارواحنا فداه ـ از مکّه خروج مى کنند و روز اوّل قیام آن حضرت است که جبرئیل بر صخره اى از بیت المقدس فرود مى آید (در آن هنگام که سفیانى مشغول بدترین جنایات خود در ملأ عام است) و ندا مى دهد:

یا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول انّ هذا مهدی آل محمّد خارج من أرض مکّة فأجیبوه([27]).
اى بندگان خدا! آنچه مى گویم بشنوید این مهدى آل محمّد است که از مکّه ظهور کرده او را پاسخ گویید و فرمانش را اطاعت کنید.
 

وقوع جنگ هاى بزرگ
انبوهى از احادیث با صراحت از نابودى مردم در اثر گرسنگى و قحطى و بیمارى و قتل و کشتار خبر مى دهند. آیا این به معناى جنگ جهانى است که میلیونها انسان را در هم مى کوبد و یا چیز دیگرى است. آنچه از روایات استفاده مى شود اینکه جنگهاى ویرانگرى واقع خواهد شد.
از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ آورده اند که فرمود:
لا یخرج المهدی حتّى یقتل ثلث ویموت ثلث ویبقى ثلث([28]).
و نیز از آن حضرت آورده اند که فرمود:
بین یدی المهدی موت أحمر وموت أبیض . . . فأمّا الموت الأحمر: فالسیف وأمّا الموت الأبیض: فالطاعون([29]).
قبل از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفید خواهد بود . . . مرگ سرخ جنگ و خونریزى است و مرگ سفید طاعون است.
بنابراین بسیارى در اثر جنگ و خونریزى از بین مى روند.
 

حوادث طبیعى
پیرامون رخدادهاى طبیعى که پیش از ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ روى مى دهد، روایات بسیارى در دست است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
 

تهاجم ملخها:
بین یدی المهدی موت أحمر وموت أبیض وجراد فی حینه وجراد فی غیر حینه أحمر کالدم . . .([30]).
پیش از ظهور مهدى مرگ سرخ و سفید و حمله ملخها در هنگام و نابهنگام که چون خون قرمزند خواهد بود.
 

طاعون:
فأمّا الموت الأحمر فالسیف وأمّا الموت الأبیض فالطاعون([31]).
مرگ سرخ کشته شدن به شمشیر و مرگ سفید طاعون است.
 

زلزله:
در حدیثى آمده است که سال ظهور سال پیدایش زلزله ها و سرماى شدید است.
عن أمیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ قال: رجفة تکون بالشام یهلک فیها أکثر من مائة ألف، یجعلها اللّه رحمة للمؤمنین وعذاباً على الکافرین([32]).
از امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ نقل شده است: زمین لرزه اى در شام رخ خواهد داد که بیش از صد هزار نفر کشته مى شوند و آن را خداوند رحمت براى مؤمنان و عذاب براى کافران قرار داده است.
 

مسجد شدن قبرستانها:
یکى دیگر از نشانه هایى که براى ظهور امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ به صورت کلى مطرح شده است، تبدیل گورستانها به مسجد است در این باره به حدیثى از رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ توجه نمایید:
در حدیث معراج آمده است:
یا محمّد از جمله عطاهایى که بر تو مرحمت فرمودیم آن که آشکار خواهم کرد از نسل تو یازده امام که همه ایشان از نسل دختر تو فاطمه اند و آخرین ایشان مردیست که عیسى بن مریم در عقب سر او نماز خواهد خواند و پر مى کند زمین را از عدل و داد بعد از آنکه از ظلم و جور لبریز شود.
آنگاه رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ به درگاه الهى عرضه داشت:
در چه زمانى خواهد بود.
جواب فرمود:
یا محمّد هنگامى که علم از بین رود و ظاهر شود جهل و کشتار بسیار گردد و کم شوند علماء و فقهاء حقیقى و بسیار شوند شاعران و امّت تو گورستانها را مسجد سازند([33]).
 

سیلاب رود فرات:
یکى از نزدیک ترین نشانه هاى ظهور مهدى آل محمد ـ علیهم السلام ـ جارى شدن سیلاب فرات در شهر کوفه است.
عن أبی عبداللّه ـ علیه السلام ـ : سنة الفتح ینشق الفرات حتّى یدخل ازقة الکوفة([34]).
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: در سال ظهور آب فرات طغیان کرده به گونه اى که وارد کوچه هاى تنگ کوفه مى شود.
قال ابن عباس: یا أمیرالمؤمنین ما اقترب الحوادث الدالّة على ظهوره؟ فدمعت عیناه وقال: إذا فتق بثق فی الفرات فبلغ ازقة الکوفة فلیتهیأ شیعتنا للقاء القائم([35]).
ابن عباس مى گوید: به امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ عرض کردم: نزدیک ترین حادثه که حکایت از ظهور خواهد داشت چیست؟ پس آنگاه چشمانش اشک آلود شد و فرمود: هرگاه شکافى بر کنار رود فرات ایجاد شود و به کوچه هاى کوفه رسد، آنگاه شیعیان ما آماده ملاقات قائم باشند.
 

نزول بارانهاى پیاپى:
هر انسان با ایمانى در این واقعیّت، ذرّه اى تردید به خود راه نمى دهد که قطرات باران به اراده و خواست و طبق قانون خدا بر زمین فرو مى بارد و این فرمان فرماى هستى است که قوانین طبیعى را چنین تدوین نموده است:
(وهو الذی أرسل الرّیاح بشراً بین یدی رحمته وأنزلنا من السماء ماءً طهورا)([36]).
او کسى است که بادها را بشارت دهندگان از رحمت خویش مى فرستد و ما از آسمان آب پاک نازل مى کنیم.
لکن این قوانین در واکنش به کردارهاى ناهنجار چهره اى دیگر به خود گرفته و به فرمان خداوند در صدد تنبیه برمىآیند. از آن جمله تغییر در نطام بارش و وزش هاست. که در آخرالزمان دستخوش تحولاتى مىشوند. که در روایات بدان اشاره شده است؛ ما نیز برخى از آنها اشاره مىکنیم:
یکى از نشانه هاى ساعة (ظهور امام زمان ارواحنا فداه) آن است که باران گرم مىبارد([37])
بیاید بر مردم زمانى که آسمان ببارد و زمین نروید([38])
برپا نشودساعة (ظهور) تا ببارد بر مردم بارانی که خانه هاى گلى باقى نماند و گل خانه هاى موئین شسته شود ـ چادرهاى صحرائیان ـ ([39])

البته تذکر این نکته ضرورى است که منظور از ساعة زمان ظهور امام زمان ارواحنا فداه است که در روایات بدان تصریح شده است.
 

پیدایش مدعیان پیامبرى و امامت
اعتقاد به نبوت و امامت در جامعه ى مسلمین همیشه به عنوان یک عقیده ى راسخ از زمان پیامبر و امامان نور ـ علیهم السلام ـ مطرح بوده است و آنقدر معروف و مشهور بوده که کسى از مسلمانان هیچ گاه جرأت انکار آن را نداشته است به خاطر استوارى این واقعیت عقیدتى و دینى در جامعه ى اسلامى بود که در تاریخ اسلام، از یک سو با شخصیتهایى روبرو مى شویم که طرفداران افراطى آنان براى پیشرفت دنیوى و سیاست خویش، آنان را به عنوان مهدى نجات بخش یا پیغمبر خدا مطرح ساخته اند و از دگر سوى با عناصرى آشنا مى شویم که بر اثر انگیزه هاى جاه طلبانه و خیال قدرت و شهرت، به دروغ ادّعاى مهدویّت و نبوّت نموده اند شمار این افراد با توجه به آمارها به بیش از 50 نفر رسیده است که بیشتر آنها ادّعاى مهدویّت داشته اند و گفته اند مائیم همان مهدى موعود که قرآن نوید آمدنش را مى دهد و چون اکثر آنان ادّعاى مهدویّت و امامت داشته اند ما در این زمینه سخن مى گوئیم کسانى که در تاریخ بدین عنوان شهرت یافته اند به اعتبارى بر سه گروه قابل تقسیم اند.

1 ـ کسانى که دیگران بر اساس انگیزه هاى خاص آنان را مهدى نجات بخش خواندند مانند محمّد حنفیّه فرزند امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ و زید فرزند امام سجّاد ـ علیه السلام ـ و محمّد بن عبداللّه محض فرزند امام سجاد ـ علیه السلام ـ .
2 ـ کسانى که با انگیزه هاى جاه طلبى و قدرت خواهى چنین ادّعایى نموده اند و این گروه بسیارند از جمله ى آنها، مهدى عبّاسى فرزند منصور دوانیقى است.
3 ـ کسانى که طبق نقشه ى استعمار و به اشاره ى بیدادگران، به چنین ترفندى دست یازیدند و بى شرمانه خود را مهدى نجات بخش معرفى کردند از جمله ى آنها بنیانگذار بهائیّت، على محمّد باب را مى توان نام برد.
 

تفاوتهاى علایم ظهور و شرایط ظهور امام زمان (عج)
شرایط ظهور با علایم ظهور داراى تفاوتهایى است که عبارتند از: وابستگى ظهور به شرایط، یک نوع وابستگى واقعى است، ولى وابستگى به نشانه ها و علایم از جهت کشف و اعلام است، نه به عنوان یک امر واقعى و ارتباط حقیقى.
علایم ظهور عبارتند از چندین رویداد و حادثه است که گاهى نیز به ظهور پراکنده پدید آمده و تنها ارتباط واقعى در بین آنهاو ظهور تحقق همه آنها پیش از ظهور مى باشد، اما شرایط ظهور به اعتبار برنامه ریزى طولانى الهى با ظهور ارتباط واقعى داشته و سبب پیدایش آن مى باشند.
نشانه ها لزومى ندارد حتماً در یک زمان با یکدیگر واقع شوند  بلکه یک نشانه در یک زمان پدید مى آید و پایان مى پذیرد. البته گاهى هم به طور تصادفى در یک زمان چندین نشانه با هم پدید مى آیند  اما شرایط باید با یکدیگر مرتبط باشند و در آخر کار موجب ظهور شوند و بتدریج ایجاد شده و آنچه وجود مى یابد استمرار داشته و از بین نرود.
تمامى علامات پیش از ظهور پدید آمده و از بین مى رود لیکن شرایط به طور کامل به وجود نمى آید، مگر نزدیک ظهور و یا هنگام وقوع آن و ممکن نیست که از بین بروند، علایم ظهور را مى توان شناسایى کرد و مى توانیم بفهمیم کدام یک از آنها موجود شده و کدامیک هنوز موجود نگشته است اما به شرایط نمى توان کاملا و در یک زمان پیش از ظهور دست یافت ویا آنهارا حاصل کرد  زیرا برخى از آن شرایط وجود تعداد کافى از افراد آزموده و با اخلاص در سطح جهان بوده و بررسى درست و شناسایى آن براى اشخاص عادى امکان پذیر نیست.

 
 


--------------------------------------------------------------------------------
1]. بداء به معناى آن است که خداوند تدبیرى بر خلاف تدبیر ظاهرى دیگرى را به جریان آورد که البته این بحث از مباحث پیچیده کلامى است که مى بایست به کتب معتبر و استادان فرزانه این رشته مراجعه کرد.
[2]. بحارالانوار،ج 52 ، ص 250.
[3]. غیبت نعمانى، ص 161.
[4]. کمال الدین، ج 2، ص 651 .
[5]. غیبت نعمانى ، ص 302.
[6]. غیبت نعمانى ،ص 253.
[7]. غیبت نعمانى، ص 164.
[8]. الزام الناصب ، ج 2 ص 197.
[9]. الزام الناصب، ج 2، ص 180.
[10]. بعید به ذهن نمى رسید که این تعبیر کنایه از بزرگان حکومتى بوده که در سایه دین بر مردم در آن دوران حکومت مى کنند چنانچه بنى عباس نیز چنین بودند.
[11]. بحارالانوار، ج 52، ص 186.
[12]. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 25 و 26.
[13]. الزام الناصب، ج 2، ص 180 (با اندکى تصرّف).
[14]. بحارالانوار، ج 52، ص 388.
[15]. ملاحم ابن طاوس، ص 77 عقد الدرر، ص 128، باب 5.
[16]. ارشاد شیخ مفید، ص 339 بحارالانوار، ج 52، ص 210.
[17]. الزام الناصب، ص 67.
[18]. بحارالانوار: 52 / 237.
[19]. دلائل الامامة: 235.
[20]. غیبت نعمانى: 271.
[21]. کمال الدین: 655 بحارالانوار: 52 / 207 منتخب الانوار: 178 العدد القویه: 66.
[22]. کافی ،ج1 ص338
[23]. بحارالانوار: 52 / 307.
[24]. بحارالانوار، ج 52، ص 203 کمال الدین، ج 2، ص 649.
[25]. غیبت طوسى، ص 439 بحار الانوار ، ج 52، ص 289.
[26]. غیبت نعمانی ،ص 254
[27]. غیبت نعمانى، ص 254، باب 14، روایت 13 عقد الدرر، ص 105 بحارالانوار، ج 52، ص 230.
[28]. عقد الدرر، ص 65 ؛ غیبت طوسی ، ص 267.
[29]. غیبت طوسى ، ص 438.
[30]. عقد الدرر، ص 65.
[31]. غیبت طوسى، ص 438.
[32]. غیبت نعمانى، ص305.
[33]. کفایة الموحدین ، ج 3 ، ص 847.
[34]. اثبات الهداة، ج 3، ص 733.
[35]. معجم ملاحم و فتن، ج 3، ص 170 صراط مستقیم، ج 2 ص 258.
[36]. سوره ی فرقان، 48.
[37]. کنز العمال، 14 ، ص 224 و 241
[38]. کنز العمال ، 14 ، ص 243
[39]. بحار الانوار ، 52، 212، غیبت طوسى ، 269 و کشف الغمة، 2،



چهار شنبه 7 دی 1391برچسب:, :: 21:18 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

نفس زکیّه لقب فردى از دودمان رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلم ـ است وى پس از ظهور و قبل از قیام حضرت بقیّة اللّه ـ ارواحنا فداه ـ مظلومانه به شهادت مى رسد. در روایات از او به غلام تعبیر شده که شاید حکایت از نوجوان یا جوان بودن وى دارد. نفس زکیّه نیز او را نامیده اند زیرا بدون هیچ جرمى، تنها به خاطر رساندن پیام شفاهى حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ به مردم مکه کشته مى شود.
از حضرت باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است:
قائم به یاران خود مى فرماید: مکّه طالب من نیستند لکن من نزد آنان کسى را خواهم فرستاد تا با ایشان احتجاج کند . . . آنگاه یکى از یاران خود را مى طلبد و به وى مى فرماید: نزد مردم مکه برو و به ایشان بگو! . . . من پیام آور ـ مهدى ـ نزد شمایم. او مى گوید: ما خاندان رحمت و مرکز رسالت و خلافتیم. ما دودمان محمّد و فرزند پیامبران هستیم. همانا ـ در طول زمان ـ بر ما ظلمها روا شده و ما را پایمال کرده و بر ما قهر نموده اند و حق ما را از زمان رحلت پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ تا حال به ستم گرفته اند. ما اینک شما را به یارى مى طلبیم! ما را یارى کنید!چون این جوان پیام را مى رساند او را گرفته و بین رکن و مقام سر مى برند و او نفس زکیه است([23]).
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
ولیس بین قیام قائم آل محمّد وبین قتل النفس الزکیّة إلاّ خمس عشرة لیلة([24]).
بین قیام قائم آل محمّد و شهادت نفس زکیه جز 15 شب فاصله نیست.



چهار شنبه 4 دی 1391برچسب:, :: 21:17 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

در روایات فراوانى آمده است که امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ ظهور مى کنند و زمین را از عدل و داد لبریز مى سازد بعد از آنکه زمین از ظلم و جور پر شده است. مرحوم کلینى این مضمون را این گونه روایت مى کند.
هو المهدی الذی یملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلما.([22])
او مهدى ست که زمین را از عدل و داد لبریز ساخته پس از آنکه از ظلم و ستم مالامال شود.
و روایات به این تعبیر از سنّى و شیعه بسیار نقل شده است. لیکن علامت بودن این نشانه از حتمى است ولى وقوعش حتمى نیست. یعنى اگر زمین از ظلم و جور لبریز شد آن هنگام بى تردید زمان ظهور منجى عالم بشریت حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ است ولیکن اینطور نیست که حتماً این شرائط مى بایست تحقق یابد چرا که ممکن است در یک زمانى همه ى انسانها با هم یکدل شده و همه یکصدا از خداوند آن حضرت را طلب نمایند که طبق روایات در این صورت غیبت پایان یافته و خداوند امام ـ ارواحنا فداه ـ را براى هدایت انسانها ظاهر مى کند بدون اینکه ظلم و جور زمین را پر سازد.



چهار شنبه 3 دی 1391برچسب:, :: 21:16 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ فرموده اند:
بعد از برگشت مغرورانه و مستانه ى سفیانى به شام، او در نقطه اى براى نوشیدن شراب و ارتکاب گناه و معصیت مى نشیند و یاران و پیروان خویش را نیز به انجام گناه و جنایت فرمان مى دهد. از مجلس گناه بر مى خیزد و در حالیکه در دست سلاحى دارد دستور زنا مى دهد و به یارانش مى گوید با زنان مرتکب فحشا گردند، آنگاه شکم زنان را پاره کنند و کودکان را از رحمها بیرون مى کشند و آنها مرتکب چنین شقاوتها مى گردند و هیچ کس توان باز داشتن آنان را از این پلیدیها در خود نمى بیند. اینجاست که فرشتگان، پریشان حال مى شوند و خدا فرمان ظهور قائم آل محمّد را که از نسل من مى باشد، صادر مى کند بى درنگ خبر ظهور او در سراسر گیتى پخش مى گردد و جبرئیل در آن هنگام بر فراز صخره اى در بیت المقدس فرود مى آید و خطاب به جهانیان مى گوید:
جاء الحقّ وزهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا.
حق فرا رسید و باطل از میان رخت بربست. همانا باطل همیشه نابود است.
یا عباد اللّه! اسمعوا ما أقول: انّ هذا مهدیّ آل محمّد خارج من أرض مکّة فأجیبوه([13]).
اى بندگان خدا! گوش فرا دهید آنچه را که مى گویم: این مهدى آل محمّد است که از سرزمین مکّه خروج کرده او را اجابت کنید.



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:6 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

مقارن با گسیل سپاه بسوى عراق، سفیانى سپاهى عظیم بسوى سرزمین حجاز یعنى مکّه گسیل مى دارد سپاه او به مدینه وارد شده و سه شبانه روز آن را غارت مى کند پس از آن بسوى مکّه روى آورده تا به بیابانى مى رسند، خداوند جبرئیل را بسوى آنان مى فرستد و دستور مى دهد که برود و آنان را نابود سازد و جبرئیل با پاى خود ضربتى بر آن زمین فرود مى آورد و زمین به فرمان خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر کسى باقى نمى ماند.
این دو برادرند که به نامهاى بشیر و نذیر معرفى شده اند و جبرئیل به صورت آنها سیلى مى زند بگونه اى که صورتهاى آنها به عقب بر مى گرددو به همان حال مى ماند و به نذیر مى گوید: تو برو به دمشق و سفیانى را به ظهور مهدى ـ ارواحنا فداه ـ انذار کن و به او بگو که خدا سپاه اش را در بیداء هلاک کرد. و به بشیر مى گوید: برو بسوى مهدى ـ ارواحنا فداه ـ در مکه و او را بهلاک ظالمین بشارت بده و بر دست او توبه کن که او توبه تو را مى پذیرد. و او خدمت حضرت مى آید حضرت دستان مبارک خود را بصورت او مى کشد و دوباره به حال اول باز مى گردد و با او بیعت مى کند و در رکاب آنحضرت مى ما
ند([12]).



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:5 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

وقتى سفیانى با پیروزیهاى متعدد در دمشق مستقر شد سپاهى را بسوى عراق گسیل مى دارد آنها وارد سرزمین بابل که همان شهر نفرین شده ى بغداد است، فرود مى آیند و بیش از سه هزار نفر را مى کشد و بیش از صد زن را به زور تصاحب و هتک حرمت مى کنند و سیصد نفر از چهره هاى مهمّ بنى عبّاس([10])را نابود مى سازد و بعد از آن به کوفه سرازیر مى شوند و خانه هاى اطراف آن را تخریب مى کنند و پس از آن سپاه بسوى شام باز مى گردد امّا در بین راه پرچم نجات و هدایتى در کوفه به اهتزاز در مى آید و در راه به آنها مى رسد و ضمن پیکار شدیدى همه را نابود مى سازد بگونه اى که یک نفر از سپاه سفیانى باقى نمى ماند تا خبر شکست لشکر را به سفیانى باز گوید([11]).
 



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:4 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

نشانه ى خروج سفیانى، پدیدار شدن سه پرچم و شعلهور شدن آتش جنگ بین آنهاست. پرچمى از سوى غرب حرکت کرده و وارد مصر مى شود و در آنجا دست به جنایات بسیارى مى زند و پرچمى از بحرین از جزیره ى (اُوال) از منطقه ى فارس به اهتزاز در مى آید. و پرچمى دیگر نیز از شام.
این ماجرا یک سال ادامه خواهد یافت و پس از آن مردى از فرزندان عبّاس خروج مى کند و اهل عراق مى گویند: گروه پابرهنگان یا بیدادگران و صاحبان نظرهاى گوناگون آمدند. اهل شام و فلسطین دچار ترس و واهمه مى گردند و بسوى سردمداران شام و مصر روى مى آورند و به آنان گفته مى شود: شما بروید و پسر فرمانروا (یعنى سفیانى) را بخواهید و او را به یارى طلبید. آنان سفیانى را دعوت مى کنند و او با خواست آنان موافقت مى نماید و در نقطه اى از دمشق بنام حرستا فرود مى آید و دایى ها و وابستگان فکرى خویش را در آنجا جمع مى نماید. در بیابان خشک که منطقه اى در دمشق است، گروههاى متعددى طرفدار دارد که به او مى پیوندند. سفیانى دعوت آنان را اجابت مى کند و روز جمعه به همراه همه ى آنان در دمشق به مسجد مى رود و براى نخستین بار بر فراز منبر رفته و در نخستین منبر آنان را دعوت به جهاد مى کند و آنان نیز با شنیدن سخنانش با او بیعت مى کنند.
سپس به نقطه اى بنام غوطه مى رود و همه ى مردم بر گرد او اجتماع مى کنند و اینجاست که سفیانى در رأس گروههایى از مردم شام خروج مى کند و سه گروه با یکدیگر درگیر مى شوند.
1 ـ پرچم از ترک و عجم که سیاهرنگ است.
2 ـ پرچم زرد رنگ که پرچم فرزند عباس است.
3 ـ پرچمى از سفیانى و سپاه او.
در نقطه اى بنام بطن ارزق پیکار سختى در میان آنان رخ مى دهد و شصت هزار کشته بر زمین مى ماند و سفیانى پیروز مى شود و مردم بسیارى را قتل عام مى کند و سرزمین و مراکز قبایل را تصرف کرده و در میان آنان نخست عادلانه رفتار مى کند به گونه اى که مى گویند: هر آنچه از بیدادگرى سفیانى به ما گزارش شده بى اساس است . . .
به هر حال مدتى کوتاه با آنان خوشرفتارى مى کند و سپس نخستین حرکت خود بسوى حمص را آغاز مى کند و از آنجا به دروازه ى مصر مى رسد و در نقطه اى که قریه سبا نام دارد رخداد عظیم و پیکار سهمگین خواهد داشت که خبر آن همه جا منتشر مى گردد و دلها ـ از خشونت و شقاوت او ـ لبریز از ترس و دلهره مى گردد و شهرها یکى پس از دیگرى در مقابل او سقوط مى کند و سپس مستانه و مغرور به دمشق باز مى گردد([9]).



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:4 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

همانگونه که ذکر شد پدید آمدن سفیانى از نشانه هاى حتمى ظهور مى باشد امام باقر ـ علیه السلام ـ در تفسیر آیه شریفه (ثمّ قضى أجلا وأجل مسمى عنده) فرمودند:
انّهما أجلان، أجل محتوم لا یکون غیره، أجل موقوف للّه فیه المشیّة لا واللّه انّ أمر السفیانی من المحتوم([3]).
آن دو مهلت است یکى حتمى و دیگر غیر حتمى که مشیت الهى در آن کارگر خواهد بود. به خدا قسم کار سفیانى حتمى است.
در بین حدیث شناسان اتفاق نظر وجود دارد که این فرد از فرزندان ابو سفیان است و به همین جهت او را سفیانى مى گویند.
امیرالمؤمنین على ـ علیه السلام ـ مى فرمایند:
یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس وهو رجل رَبْعة وحش الوجه ضخم الهامة بوجهه أثر جدری إذا رأیته حسبته أعور اسمه عثمان وأبوه عنبسة وهو من ولد أبی سفیان حتّى یأتی ارضا ذات قرار و معین فیستوى على منبرها([4]).
فرزند زن جگرخوار از بیابان خشک خروج مى کند و او مردى چهارشانه با چهره اى وحشتناک است. داراى سرى بزرگ و در چهره اش نشان زخمى چرکین دیده مى شود وقتى او را مى نگرى گویى یک چشم ندارد. نامش عثمان و پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفیان است. حرکتش را تا سرزمینى که داراى آرامش و آب خوش گوار ]کوفه[ است ادامه مى دهد و بر فراز منبر آن مى نشیند.
خروج سفیانى قبل از قیام امام ـ ارواحنا فداه ـ واقع مى شود.
عن جابر الجعفى قال: سألت أبا جعفر الباقر ـ علیه السلام ـ عن السفیانی، فقال انّی لکم بالسفیانی حتّى یخرج قبله الشیصبانی یخرج من أرض کوفان ینبع کما ینبع الماء فیقتل وفدکم، فتوقعوا بعد ذلک السفیانی وخروج القائم ـ علیه السلام ـ([5]).
جابر جعفى از امام باقر ـ علیه السلام ـ درباره سفیانى مى پرسد. او مى فرماید: شما را با سفیانى چکار؟! پیش از او شیصبانى از کوفه خروج مى کند و چون آب از زمین مى جوشد و گروه شما را به خاک و خون مى کشد پس از وى منتظر خروج سفیانى و پس از او قیام قائم ـ علیه السلام ـ باشید.
امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمودند:
قبل هذا الأمر السفیانی والیمانی والمروانی وشعیب بن صالح فکیف یقول هذا هذا؟([6])
قبل از امر فرج، سفیانى و یمانى و مروانى و شعیب بن صالح پدیدار خواهند شد!! چگونه مى گوید این همان (مهدى) است (در حالى که هیچ یک پدیدار نشده اند).
 

شخصیّت سفیانى (تفکّرات، رفتار)
نام او عثمان بن عنبسه و از نژاد امویان است مردى سفاک و خون آشام که انسانها را مانند پشه به آسانى مى کشد هر حرامى را حلال نموده و به هر جنایتى دست مى یازد. در احادیث پیرامون تفکرات وى به گونه اى سخن رفته که گویى هیچ اعتنایى ندارد اگر چه تظاهر به اسلام مى کند لیکن صلیبى از طلا بر گردن آویخته است. از کارهاى سفیانى و جنایات هولناک او نیز بسیار سخن رفته است او سنگدلترین انسانهاست که عاطفه در قاموس زندگیش وجود ندارد و مهر و رحم در آن دیده نمى شود. او و یارانش دلهایى مالامال از کینه و نفرت، نسبت به خاندان پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ دارند.
در این زمینه اکتفا مى کنیم به حدیثى از وجود مقدس حضرت ختمى مرتبت محمّد ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ که درباره ى وى مى فرمایند:
أشدّ خلق اللّه شرّاً وأکثر خلق اللّه ظلماً شَرِسٌ، قاسی القلب، یجمع له ولجیشه من کافّة الأقطار الاسلامیة فیهزمهم ویقتلهم وینادی شعار له فی حروبه هو: یا ربّ ثاری ثمّ النّار یا ربّ النّار ولا العار([7]).
شر او از همه بندگان خدا بیشتر و سختتر است و بیش از همه ى مردم ستم مى کند. بد خلق و سنگ دل مى باشد از تمام کشورهاى اسلامى علیه او بسیج مى شوند آنگاه همگى را شکست داده و به خاک و خون مى کشد و شعارش در جنگها این است، اى خدا! انتقام و سپس آتش. خدایا! آتش آرى! اما عار و ننگ هرگز.
و نمونه اى از کشتار او در کلام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در خطبه ى بیان این چنین ترسیم شده است.
فیقتل بالزوراء سبعین ألفاً ویبقر بطون ثلاثمأة امرأة حامل. ([8])
آنگاه در شهر زوراء هفتاد هزار نفر را به خاک و خون مى کشد و شکم سیصد زن حامله را مى درد.



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:2 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

هر رویکرد جهانى که در عرصه ى گیتى تحقق یافته و مى یابد ناگزیر از نشانه هایى است. بویژه رخدادهایى که توسط پیامبران الاهى خبر داده شده است. در این میان حرکت جهانى امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از این قانون مستثنى نبوده و از نشانه هایى برخوردار است تا بشریت متوجه نزدیک شدن و یا فرا رسیدن آن شوند.
از وحى پیرامون زمان دقیق ظهور حضرت صاحب الزمان ـ ارواحنا فداه ـ سخنى نرسیده است بلکه دستور داده اند که هرگاه کسى زمانى را تعیین کرد، او را تکذیب کنید لیکن براى آمدن آنحضرت نشانه هایى بیان فرموده اند که برخى از آن علائم حتمى شمرده است. به این معنا که پس از تحقق این امور ظهور آن امام قطعى است که پنج علامت مى باشند. برخى اندکى پیش از ظهور، برخى چند ماه بعد از آمدن آنحضرت و برخى اندکى پیش از قیام نجات بخش آنحضرت پدیدار مى شود.
امام امیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ فرموده اند: آنچه که بطور حتم پیش از قیام قائم تحقّق خواهد یافت، بپا خاستن سفیانى و فرو رفتن گروهى در زمین بیدا و کشته شدن نفس زکیه و فریادى که از آسمان بلند شده و خروج فردى از یمن است.
سایر علائمى که در این مورد بیان شده قابل تغییرند حتّى پر شدن زمین از ظلم. اگر چه تحقّق این مطلب قریب به حتم است امّا روایاتى از معصومین ـ علیهم السلام ـ وارد شده که اگر همه ى مردم دعا کنند امر غیبت به انتهاء (پر شدن زمین از ظلم و جور) نمى رسد. این خود حکایت از غیر حتمى بودن این نشانه ها دارد.
ممکن است چنین تصور شود که آمدن سفیانى دربرگیرنده ى ظلم و جور فراوانى است! در جواب مى گوییم: این در صورتى است که مدّت سلطنت او طبق روایات نُه ماه طول بکشد ولیکن نُه ماه طول کشیدن حکومت وى نیز غیر حتمى است و ممکن است در آن بداء شده([1]) و زمان حکومتش یک ماه یا کمتر طول بکشد و آنچه حتمى است تنها قیام است. بلکه برخى در مورد محتوم بودن همین پنج علامت نیز بیانى دارند که وقوع این رویدادها حتمى نیست بلکه علامت بودن آنها براى ظهور حتمى است. بدین معنى که اگر اینها واقع شود حتماً ظهور و قیام آنحضرت را در پى داشته و این امر تخلّف ناپذیر است ولى ممکن هست اینها نیز اتّفاق نیفتد و در اصل وقوع اینها بداء حاصل شود چنانچه حضرت جواد ـ علیه السلام ـ حتمى بودن خروج سفیانى را تأیید نموده و سپس بداء را در آن ممکن مى شمارد([2]) و از دیگر سوى روایاتى اشاره به ناگهانى بودن امر فرج کرده و هم چنین شیعه را به انتظار لحظه بلحظه فرا مى خواند، که مى بایست تحقّق این امر در هر لحظه حتى در صورت عدم به وقوع پیوستن نشانه هاى حتمى، امکان پذیر باشد.



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:1 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

وقت ظهور آن حضرت براى هیچ کس جز خداوند متعال معلوم نیست و کسانى که وقت ظهور را تعیین مى کنند، دروغگو شمرده شده اند ولى علایم و نشانه هاى بسیارى براى ظهور آن حضرت در کتابهاى حدیث ثبت شده است که ذکر تمام آنها از حوصله این مجموعه خارج است .
علایم ظهور به دو دسته کلى تقسیم مى شوند  علایم حتمى و علایم غیر حتمى چنانکه فضیل بن یسار از امام باقر ع روایت کرده است که آن حضرت فرمود:

نشانه هاى ظهور دو دسته هستند  یکى نشانه هاى حتمى و دیگرنشانه هاى غیر حتمى، خروج سفیانى از نشانه هاى حتمى است که راهى جز آن نیست.
منظور از علایم حتمى آن است که به هیچ قید و شرطى مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود مقصود از علایم غیر حتمى آن است که حوادثى به طور مطلق و حتم از نشانه هاى ظهور نیست بلکه مشروط به شرطى است که اگر آن شرط تحقق یابد مشروط نیز متحقق مى شود و اگر شرط مفقود شود مشروط نیز تحقق نمى یابد.
اما علایم غیر حتمى بسیارند که به یک روایت از امام صادق ع اکتفا مى کنیم که در این روایت چنان روى علایم و مفاسد انگشت گذارده شده که گویى این پیشگویى مربوط به 13 یا 14 قرن پیش نیست بلکه مربوط به همین قرن است و امروز که بسیارى از آنها را با چشم خود مى بینیم، قبول مى کنیم که به راستى معجزه آساست .
امام صادق ع در این روایت به 119 نشانه و علامت از علایم ظهور اشاره مى کند ما در اینجا فقط به ذکر برخى از آن مواد 119 گانه اشاره مى نماییم.
حضرت صادق ع به یکى از یارانش فرمود:
1 ـ هرگاه دیدى که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند 
2 ـ دیدى که ظلم وستم فراگیر شده است 
3 ـ و دیدى که قرآن فرسوده و بدعت هایى از روى هوا و هوس در مفاهیم آن آمده است 
4 ـ و دیدى که دین خدا(عملا) تو خالى شده و همانند ظرفى آن را واژگون سازند 
5 ـ و دیدى که کارهاى بد آشکار شده و از آن نهى نمى شود و بدکاران بازخواست نمى شوند 
6 ـ ودیدى که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند 
7 ـ و دیدى که شخص بدکار دروغ مى گوید و کسى دروغ و نسبت نارواى او را ردّ نمى کند 
8 ـ و دیدى که بچه ها به بزرگان احترام نمى گذارند 
9 ـ و دیدى که قطع پیوند خویشاوندى شود 
10 ـو دیدى که بدکار را ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش بر او نگردد
11 ـ و دیدى که نوجوانان پسر همان کنند که زنان مى کنند 
12 ـ و دیدى که زنان با زنان ازدواج کنند 
13 ـ و دیدى که انسانها اموال خود را به غیر اطاعت خدا مصرف مى کنند و کسى مانع نمى شود 
14 ـ و دیدى که افراد با کار و تلاش نامناسب مؤمن به خدا پناه مى برند 
15 ـ و دیدى که مدّاحى دروغین از اشخاص زیاد مى شود 
16 ـ و دیدى که همسایه همسایه خود را اذیت مى کند و از آن جلوگیرى نمى شود
17 ـ و دیدى که کافر به خاطر سختى مؤمن شاد است 
18 ـ و دیدى که شراب را آشکارا مى آشامند و براى نوشیدن آن کنار هم مى نشینند و از خداى متعال نمى ترسند 
19 ـ و دیدى کسى که امر به معروف مى کند، خوار و ذلیل است 
20 ـ ودیدى که آدم بدکار در آنچه خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است 
21 ـ و دیدى که اهل قرآن و دوستان آنها خوارند
22 ـ و دیدى که مردم به شهادت و گواهى ناحق اعتماد مى کنند 
23 ـ و دیدى که جرأت بر گناه آشکار شود و دیگر کسى براى انجام آن منتظر تاریکى شب نگردد
24 ـ و دیدى که مؤمن نتواند نهى از منکر کند مگر در قلبش 
25 ـ و دیدى که والیان در قضاوت رشوه بگیرند 
26 ـ و دیدى که پستهاى مهم والیان بر اساس مزایده است نه بر اساس شایستگى 
27 ـ و دیدى که مردم را از روى تهمت و یا سوء ظن بکشند 
28 ـ و دیدى که شنیدن سخن حق بر مردم سنگین است ولى شنیدن باطل برایشان آسان است 
29 ـ و دیدى که همسایه از ترس زبان به همسایه احترام مى گذارد 
30 ـ و دیدى که حدود الهى تعطیل مى شود و طبق هوى و هوس عمل مى شود 
31 ـ و دیدى که معاش انسان از کم فروشى به دست مى آید 
32 ـ و دیدى که مرد به خاطر دنیایش ریاست مى کند
33 ـ و دیدى که نماز را سبک شمارند 
34 ـ و دیدى انسان ثروت زیادى جمع کرده ولى از آغاز آن تا آخر زکاتش را نداده است 
35 ـ ودیدى که دلهاى مردم سخت و دیدگانشان خشک و یاد خدا برایشان گران است 
36 ـ و دیدى که بر سر کسبهاى حرام آشکارا رقابت مى کنند 
37 ـ و دیدى نماز خوان براى خود نمایى نماز مى خواند 
38 ـ و دیدى مردم در اطراف قدرتمندانند 
39 ـ و دیدى طالب حلال سرزنش و مذمت مى شود و طالب حرام ستایش و احترام مى گردد
40 ـ و دیدى در مکه و مدینه کارهایى مى کنند که خدا دوست ندارد و کسى از آن جلوگیرى نمى کند و هیچ کس بین آنها و کارهاى بدشان مانع نمى شود
41 ـ و دیدى که به فقیر چیزى دهند که به او بخندند ولى در غیر خدا ترحّم است 
42 ـ و دیدى که مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسى بجا آورند و کسى از ترس مردم از آن جلوگیرى نمى کند 
43 ـ و دیدى که عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هیچ احترامى براى آنها قائل نیستند بلکه نزد فرزند از همه بدترند 
44 ـ و دیدى که پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد و پدر و مادرش را نفرین کند و از مرگشان شاد گردد
45 ـ و دیدى که اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدکارى، کم فروشى و زشتى انجام نداده، ناراحت است 
46 ـ و دیدى که قدرتمندان غذاى عمومى مردم را احتکار کنند 
47 ـ و دیدى که اموال خویشان پیامبر ص (خمس) در راه باطل تقسیم مى گردد و با آن قمار بازى و شرابخورى شود 
48 ـ و دیدى که همّ و هدف مردم شکمشان و شهوتشان است
49 ـ و دیدى که صدقه را با وساطت دیگران و بدون رضاى خداوند و به خاطر در خواست مردم بدهند 
50 ـ و دیدى که نشانه هاى برجسته حق ویران شده است، در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد.
 

علایم و نشانه هاى حتمى ظهور امام زمان (عج)
علایم و نشانه هاى حتمى، آن است که به هیچ قید و شرطى مقیّد و مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود با استفاده از روایات معصومینع علایم حتمى الوقوع عبارتند از:
1ـ امام صادق ع فرمود:
پیش از ظهور قائم (عج) پنج نشانه حتمى است: خروج یمانى و سُفیانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زکیّه، و فرو رفتن در بیابان.
2 ـ و نیز در جاى دیگر امام صادق ع فرموده است:
وقوع ندا از امور حتمى است و سفیانى از امور حتمى است و یمانى از امور حتمى است و کشته شدن نفس زکیه از امور حتمى است و کف دستى که از افق آسمان بیرون مى آید، از امور حتمیه است.
 
و اضافه فرمود:
و نیز وحشتى در ماه رمضان است که خفته را بیدار مى کند و شخص بیدار را به وحشت انداخته و دوشیزگان پرده نشین را از پشت پرده بیرون آورد.
3 ـ حضرت على ع از رسول خدا ص روایت نموده که فرمود: ده چیز است که پیش از ظهور به وقوع خواهد پیوست.
1ـ سفیانى 
2 ـ دجّال 
3 ـ دخان 
4ـ دابّه 
5 ـ خروج قائم 
6 ـ طلوع خورشید ازمغرب 
7 ـ نزول عیسى 
8 ـ خسوف در مشرق 
9 ـ خسوف در جزیرة العرب 
10 ـ آتشى که از مرکز عدن شعله مى کشد و مردم را به سوى بیابان محشر هدایت مى کند.



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 21:0 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

مقصود از شرایط ظهور، همان شرایطى است که تحقق روز موعود متوقف بر آنها است و گسترش عدالت جهانى به آنها بستگى دارد و مى توان تعداد این شرایط را چنین دانست.
 

شرط اول: وجود طرح و برنامه عادلانه کاملى که عدالت خالص واقعى را در برداشته باشد و بتوان آن را در هر زمان و مکانى پیاده کرد و براى انسانیت سعادت و خوشى به بار آورده و تضمین کننده سعادت دنیوى و اخروى انسان باشد. روشن است که بدون چنین برنامه و نقشه جامعى، عدالت کاملا متحقق نخواهد شد.
شرط دوم: وجود رهبر و پیشواى شایسته و بزرگ که شایستگى رهبرى همه جانبه آن روز را داشته باشد.
شرط سوم: وجود یاران همکار و همفکر و پاسدار در رکاب آن رهبر واحد براى پیاده کردن جهانى آن اهداف بلند. ویژگیهایى را که این افراد مى بایست واجد باشند، در همین شرط نهفته است زیرا این افراد باید داراى خصوصیات معینى باشند تابتوانند آن کار مهم را انجام دهند و گرنه هر گونه پشتیبانى کفایت نمى کند .
شرط چهارم: وجود توده هاى مردمى که در سطح کافى از فرهنگ و شعور اجتماعى و روحیه فداکارى باشند. تا در نخستین مرحله موعود گروه هاى اولیه پیروان حضرت مهدى (عج) را تشکیل دهند زیرا آن افراد با اخلاص درجه یک که شرط سوم با وجود آنها محقق مى شود، گروه پیشرو جبهه جهانى هستند .
لازم به ذکر است که شرایط چهار گانه فوق مربوط به پیاده کردن عدالت خالص در روز موعود است ولى چنانچه نسبت به شرایط ظهور بسنجیم، یکى از آنهاکه وجود رهبر باشد، کم مى شود. و سه شرط دیگر باقى مى ماند  زیرا معنى ظهور آن است که فرد آماده قیام در آن روز وجود دارد که مى خواهد ظاهر شود و با گفتن این کلمه شرط دوم را ضمنى پذیرفته ایم و خواه ناخواه سه شرط بیشتر باقى نمى ماند .



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 20:57 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

دعا پشتِ دعا برای آمدنت / گناه پشتِ گناه برای نیامدنت

دل درگیر ، میان این دو انتخاب / کدام آخر ؟ آمدنت یا نیامدنت ؟

 

بنویس که هرچه نامه دادم نرسید / بنویس که یک نفر به دادم نرسید

بنویس قرار من و او هفته بعد / این جمعه که هرچه ایستادم نرسید . . .

 

 

امشب به جنون کشیده میلم برگرد

ای جاری ندبه در کمیلم برگرد

بی تو شب تاریک مرا نوری نیست

برگرد ستاره ی سهیلم برگرد . . .

.

.

.

مـا معتقدیم عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد

سوگند به هر چهـارده آیه نور / سوگند به زخمهای سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر میگردد / مهـدی به میان شیعه بـر میگردد . . .

.

.

.

ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم

تا دست کشی بر سر سودا زده من

(یا صاحب الزمان)

.

.

.

بوی عطر یاس دارد جمعه ها / وعده دیدار دارد جمعه ها

جمعه ها بر عاشقان ایینه است / وعده گاه عاشقان ادینه است

جمعه ها دل یاد دلبر می کند / نغمه یا بن الحسن سر می کند . .

.

.

.

می نویسم که شب تار، سحر می گردد / یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد

این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو / چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را  . . .

یا صاحب الزمان ادرکنی

.

.

.

بیا که لحظه لحظه ام انتظار می شود

دلم برای دیدنت بی قرار می شود

تمام هستی ام شده اسیر عشق پاک تو

بی تو هر لحظه دلم جریحه دار می شود . . .

.

.

.

کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد

رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد . . .

أین معز الأولیاء و مذل الأعداء

.

.

.

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش

زده ام فالی و فریاد رسی می آید . . .

الهم عجل اولیک الفرج

.

.

.

ما منتظران لحظه دیداریم

از عطر گل محمدی سرشاریم

این حرمت و عزّت و سر افرازی را

از حُرمت انتظار مهدی(عج) داریم

.

.

.

یک روز ز کوی اسمان می آید

بر اسب سپید کهکشان می آید

از بس که زمین ز بیداد پر است

با تیغ علی(ع) صاحب زمان(عج) می آید

.

.

.

شنیدستم سلیمانی ز یک مور

قبول تحفه کرد ای مهدی نور

من آن مور ضعیف و ناتوانم

که جانم را برایت هدیه دارم



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 20:53 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

 از آن هنگام، که آدم بر زمین آمد و سر بر خاک غم آورد و از درد فراق جنّت و فردوس بس نالید و اشک افشاند؛ من هم ذرّه ای بودم که از فرط فراغت ناله سر دادم.

در آن وقتی که قابیل ستمگر، تیغ بر هابیل پاک افکند و او را کشت؛ برای دیدن عدل تو ای عادل شمار لحظه ها آغاز کردم.

چون به غرس نخلها پرداخت نوح پاک طینت، چشم من دنبال کشتی نجاتت در افق های نه چندان دور غرق جستجو گردید.

در آن وقتی که ابراهیم تبر را با تمام قدرتش بر هر نشان شرک می کوبید؛ با هر ضربه اش از یک قفس آزاد گشتم، بال گستردم، چشیدم طعم آزادی. همان جا از دل و جان آرزو کردم که از زندان غیبت زودتر آزاد گردی.

در همان وقتی که عیسی مرده ای را زندگی بخشید، دلم پرواز کرد و رفت تا آنجا که دیدم؛ تو چگونه مردگان را زنده می سازی.

چون که موسی در مصاف ساحران افکند چوب دستیاش را؛ در افق دیدم که شمشیرت چه سان برچید ملک ظالمین را.

محمّد خاتم پیغمبران وقتی که قرآن را تلاوت کرد "نرید اَنَّ مُنَّ" را نوید دولتت دیدم.

صدای ناله ی زهرای اطهر چون فضای مهبط وحی خدا پر کرد و دست حیدر کرّار برای حفظ دین، تسلیم بند دشمنان گردید به گوش دل شنیدم، دست های انتقامت اذن پیدا کرد تا دادش از آن بیدادگرها در ظهور خویش بستانی.

علی مرتضی "فزت و رب الکعبه" را چون گفت تیغ ذوالفقارش برق خود بلعید؛ در نیام خویشتن خوابید تا چون قبضه اش گیری شَرر بارد به جان دشمنان حق.

چون سبط اکبر مجتبّی نوشید آب کوزه مسموم را؛ از عمق آب کوزه ها من خود شنیدم این ندا:

مهدی بیا! مهدی بیا!

تیغی که در دست ستم، می ریخت ثارالله را؛ فریاد می کرد: ای خدا کی منتقم خواهد رسید؟ کی ظلم گردد ناپدید؟ کشتند دیوان خسروان. ظلمت سرا شد این جهان. امان از آن کسانی که گل نرگس نمی خواهند. گل نرگس لطافت دارد و پاکی؛ ولی آنها به دست و پای او زنجیر می بندند و مدّت های طولانی به زندانش می اندازند. گهی بر خوشه انگور، زهر مرگ می ریزند؛ نمی دانند که آن انگور هم، محو تماشای نگاه گرم نرگس هاست.

 و اکنون هم، و اکنون هم، برای من، برای ما، فقط یک شاخه نرگس به جا مانده و بویش از وَرای سالها و قرن های دور مشام جانمان را محو خود کرده است و او مهدی است.

نگاهم را، به قلب آسمان زرد افکندم. دلم بی تاب و چشمان شبم بی خواب. گل نرگس نمی بینم و گلدان های خالی را درون خانه می چینم. ندارد بی گل نرگس صفا گلدان؛ ولی دارد نشان از دوری و حرمان. دل ما از همان آغاز خلقت، منتظر بوده است.

 نمی دانیم آیا باغبانِ دل، دل ما را پر از آلاله خواهد کرد؟

نمی دانیم آیا تا زمان بازگشتش، شمع های جان ما پُر تاب خواهد سوخت؟

ولی هر سال قلب ما به وقت نیمه شعبان تپش های دگر دارد و با امید، نگاهش را به سمت درب خانه می نشاند و در تک ضربه هایش ناله امید می جوشد.

اگر چه سینه ها لبریز فریاد است و روح و جان ما، آلوده از ظلم است و بیداد؛ ولی دست دعامان رو به سمت آسمان رفته و روز جمعه دلهامان به سمت کعبه می چرخد؛ به این امید که قبل از رفتن خورشید از دروازه های شب، طلوع دیگری جان جهان را آذرین سازد.

 خداوندا! ببین دستان ما خالی است. ببین دل های ما در انتظار عشق می سوزد.

تو را سوگند! بر یکتا گل نرگس، همین امسال را پایان وقت انتظار ما مقدّر کن. جهان را عطر آگین، با دم خورشید خاور کن.

خداوندا! اگر خواهی که روح ما از این اجساد بستانی؛ تو را سوگند، بر مردی، که میدانی ظهورش آرزوی آخرین ماست؛ به وقت مرگ او را بر سر بالین ما بفرست. به نزد قلب های ساکت و غمگین ما بفرست. اجازَت ده که ما دستش به جان گیریم و بر این سینه بیمار بگذاریم و دست دیگرش را روی چشم خسته و تب دار بگذاریم. با او از تمام لحظه های منتظر بودن، سخن گوییم. ز رنج ظلم های رفته بر این جان و تن گوییم و گرد کفش هایش را به اشک چشم برگیریم. نگاه واپسین را بر رخ ماهش بیندازیم؛ سپس عزم سفر گیریم.

 بیا مهدی! بیا مهدی! که درد انتظار تو، فروغ دیده ها را کشت و آتش در درون سینه ها افروخت؛ از آن آتش، پر پروانه دل سوخت؛ سپس در اشک شمع عمر مدفون شد.

بیا مهدی! بیا مهدی! که تا پروانه جان گیرد؛ دو بال پر توان گیرد؛ کند پرواز را آغاز شود؛ محو نیاز و راز.

[بیا مهدی! که دلهامان دگر تاب و تحمّل را ز کف داده است (2)

[بیا، جان را فدا کردن برای یک نگاه تو، برای شیعیان راستین منتظَر، ساده است...] (2)



چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 20:50 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی
سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

قسمت اول (مقدمه) (حدود ۳۰ مگابایت)

قسمت دوم (سندی از قرآن) (حدود ۲۷ مگابایت)

قسمت سوم (کنترل ذهن – گفته های جرج کارلین) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهارم (کنترل ذهن کودکان) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت پنجم (نشانه های ظهور دجال) (حدود ۴۳ مگابایت)

قسمت ششم (انرژی معماری) (حدود ۴۰ مگابایت)

قسمت هفتم (مبارزه برای انرژی انسان) (حدود ۴۹ مگابایت)

قسمت هشتم (فراعنه امروز) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت نهم (مدارک تکان دهنده از فراعنه) (حدود ۳۳ مگابایت)

قسمت دهم (هاشم فیلم) (حدود ۴۵ مگابایت)

قسمت یازدهم (نظم دنیوی جهانی) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت دوازدهم

قسمت سیزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت پانزدهم (هالیوود) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت شانزدهم (هالیوود و ارض موعود) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت هفدهم (رسانه و اسلام) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت هجدهم (جنگ به خاطر ترور) (حدود ۳۶ مگابایت)

قسمت نوزدهم (ریاکاری دموکراسی) (حدود ۴۶ مگابایت)

قسمت بیستم (پدیده “اشیاء پرنده ناشناخته” – ۱) (حدود ۴۷ مگابایت)

سمت بیست و یکم (پدیده “اشیاء پرنده ناشناخته” – ۲) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و دوم (در ادامه چه چیزی ارائه می شود؟) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و سوم (فرهنگ رایج شیطانی ما) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و چهارم (ماتریالیسم و جنگ درون) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و پنجم (آزادی جدا شده) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و ششم (دجال ضد مسیح اینجاست – ۱) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و هفتم (دجال ضد مسیح اینجاست – ۲) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و هشتم (چرا شیطان پرستی توسط رهبران انجام می شود؟ – ۱) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت بیست و نهم  (چرا شیطان پرستی توسط رهبران انجام می شود؟ – ۲) (حدود ۴۶ مگابایت)

قسمت سی ام (حقیقت در مورد خدایان) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و یکم (زمین شطرنجی و خدایان) (حدود ۴۴ مگابایت)

قسمت سی و دوم  (فریب بزرگ) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و سوم  (با ارزش ترین حقیقت) (حدود ۳۸ مگابایت)

قسمت سی و چهارم  (انتخاب با شماست) (حدود ۴۳ مگابایت)

قسمت سی و پنجم  (تحریف دین) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و ششم  (معبد سلیمان) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و هفتم  ((داستان عیسی (ع) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و هشتم  (خدای خورشید) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت سی و نهم  (داستان اسلام) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهلم  (حقیقت در مورد دوازده امام (آل پیامبر)) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و یکم  (اعتقادات مشترک) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و دوم  (دودمان ها) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و سوم  (نگهبانان دروازه) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و چهارم  (رمزنمایی ۱۱-۹) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و پنجم  (اهمیت کعبه) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و ششم  (کعبه و مناسک ۱۱-۹) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و هفتم  (انسان کامل) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و هشتم  (انسان آزاد) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت چهل و نهم  (ظهور مهدی (ع)) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت پنجاه  (ظهور دجال) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت پنجاه و یکم  (ظهور عیسی (ع)) (حدود ۴۷ مگابایت)

قسمت پنجاه و دوم  (پایان) (حدود ۴۰ مگابایت)



سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 22:52 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

نام : همنام پیامبر(ص)

مقب های معروف : مهدی موعود ، امام عصر ، صاحب الزمان ، بقیته الله ، حجت ، قائم(ع) و ....

پدر و مادر : امام حسن عسگری(ع) و نرجس خاتون (ع)

وقت و محل تولد : 15 شعبان ، سال 255 هجری قمری ، سامرا



سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 22:35 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

تاريخچه دجال به قبل از اسلام برمي‌گردد در كتاب انجيل نام دجال نيز به ميان آمده است از آيات انجيل استفاده مي‌شود كه دجال به معناي دروغگو و گمراه كننده است و چنين استفاده مي‌شود كه داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بين نصاري شايع بوده و در انتظار خروجش بوده‌اند[2] در اسلام نيز سخن از دجال به ميان آمده است و رواياتي در اين موضوع از فريقين (سني وشيعه) وارد شده است، كه روايات اهل سنت در اين باب به مراتب بيشتر از رواياتي است كه در منابع شيعه موجود مي‌باشد و اكثر روايات شيعه نيز در اين موضوع برگرفته شده از منابع حديثي اهل سنت مي‌باشد.



دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

دَجَل به معناي روكش نمودن يك شئ است كه باطن آن كم‌ارزش باشد ولي روي‌ آن را  زرق و برق داده يا طلاكاري كنند بنابراين وقتي دجال را براي كسي بكار مي‌برند يعني‌ آن شخص منافق، دروغگو و فريبنده است[1] البته معاني متعددي كه گاه به ده معنا مي‌رسد براي اين واژه ذكر شده است، كه به عنوان نمونه به يكي از آنها اشاره شد.او چشم راست ندارد ، و چشم ديگرش در پيشاني اوست ، و مانند ستاره صبح مي درخشد، چيزي در چشم اوست که گويي آميخته به خون است. وي در يک قحطي سختي مي آيد .



دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 21:39 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

شخصی از اهالی مدائن می گوید :

با یکی از دوستانم که به حج رفته بودیم در عرفات نشسته بودیم . جوانی هم نزدیک ما نشسته بود که به نظر نمی آمد مسافر باشد . در همین حال نیازمندی نزد ما آمد تا کمکی به او بکنیم . ما چیزی به او ندادیم و ردش کردیم. شخص نیازمند نا امید از ما به آن جوان مراجعه کرد. دیدیم آن مرد جوان از روی زمین چیزی برداشت و به او داد و مرد فقیر بسیار در حق او دعا کرد . جوان هم برخاست و دیگر او را  ندیدیم.

نزد مرد فقیر رفتیم و از او پرسیدیم:

مگر آن جوان چه چیزی به تو داد که اینهمه او را دعا کردی؟

مرد فقیر یک سنگریزه ای به ما نشان داد که طلا بود . با مشاهده ان به رفیقم گفتم :

ای وای بر ما امام ومولای ما نزد ما بود و ما نفهمیدیم . چون با اعجاز حضرت این سنگریزه طلا شده است . با عجله رفتیم و همه جای عرفات را جستجو کردیم ، اما توفیق زیارت حضرت نصیبمان نشد . از چند نفر از مردم مکه و مدینه که آن وقت کنار ایشان نشسته بودند پرسیدم :

این شخص چه کسی بود؟

گفتند:

جوانی است علوی که هر سال با پای پیاده به حج می آید.

 

 

 



دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 21:5 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی
براساس برخی روایات شیعی پیش از ظهور آخرین منجی عالم علائمی طبیعی و غیر طبیعی درجهان رخ خواهد داد که به دو بخش اصلی و فرعی تقسیم بندی شده است .
براساس این روایت علائم فرعی داری تعدد است وهمگی آنها پیش از ظهور باید اتفاق بیفتد ولی تنها بروز یکی از علائم اصلی یا حتمی برای اعلام نزدیکی ظهور منجی کفایت میکند.
علائم حتمی برای ظهور :
1.    خروج سفیانی وخسف بیدا : در روایتی از امام علی بن الحسین(ع) مرویست که قیام حضرت قائم حتمی و امر سفیانی نیز حتمی است و تازمانی که سفیانی نیاید حضرت قیام نخواهد کرد.
2.    خروج یمانی: امام صادق(ع) دراین باره میفرمایند: سه کس در یک سال و در یک روز قیام می­کنند؛ خراسانی و سفیانی و یمانی و در بین این سه پرچم بهترین پرچمها از یمانی است: زیرا پرچمی است که به حق دعوت می­کند.
3.    صیحه آسمانی: ندایی که ازآسمان شنیده میشود و عالمیان همگی این صدا را خواهند شنید ازجمله علائم حتمی شمرده میشود .امام باقر در روایتی از این نشانه ظهور چنین بیان میفرمایند: صدایی از آسمان شنیده می­شود که حق با او (امیر المومنین) و پیروان اوست. در این هنگام قائم ما خروج خواهد کرد.
4.    قتل نفس زکیه:قتل نفس زکیه نیز از علائم قطعی ظهور شمرده میشود و براساس روایتی از نبی گرامی اسلام(ص) در شرح علائم ظهور اینگونه نقل میشود که : مهدی ظهور نمی­کند تا اینکه نفس زکیه کشته شود.
5.    ظهور دجال : براساس همین روایات دجال بعنوان فردی با یک چشم که از گودی معمول زیرچشم برخوردار نبوده و چشم سمت چپش روی پیشانی اش قرارگرفته و دارای شمایل ترسناکی است و...نام برده شده است .
براساس روایات مختلف چهره دجال ناقص ، کور و يک چشمي که و ‏از اصل خلقت يک چشم ندارد به طورى كه ‏گودى حدقه‏اش نيست و ادعاي خدائي ميکند ،چشم چپش در وسط پيشاني او قرار دارد،متولد شده در میان قوم يهود ازجمله ترسیم شده است.
در بیان دیگر مشخصات ظاهری دجال میخوانیم : مردي چاق و سرخ روي است ( در برخي منابع ذکر شده است که لحاظ بزرگي هيکل هيچ انساني از ابتداي خلقت مانند او وجود نداشته است ) ،موهايش مجعد است،پايش لنگ است، داراي قدرتهاي فوق بشري و جادوئي است به نحوي که تصور ميشود مرده را زنده ميکند و در قحطي مردم را طعام ميدهد.
هفتاد هزار ترک ، يهود ، زنا زاده ، خواننده ، نوازنده ، باديه نشين و زن از او پيروي مي کنند به هرخرابه اي برسد مي گويد گنج هايت را آشکار کن پس آنچه گنج دارد آشکارمي شود.
طول حکومتش چهل روز است و در اين مدت همه را به کفر ميکشد
براي نجات از شرش حفظ نمودن سوره کهف قبل از خروجش و در صورت رويت وي خواندن سوره حمد و خانه نشيني و توکل بر خدا توصيه شده است
اما تاکنون برسراین مطلب که آیا دجال یک انسان است یا تعبیری از یک رویداد یا ابزار است تردید وجود داشته است .ازهمین رو دلار آمریکا،تلویزیون ،ماهواره و..ازجمله تعابیری است که از دجال در زمان کنونی نام برده میشود.
اما انتشار خبرتولد این کودک که همزمان ،موضوع درشرف مرگ بودنش نیز درحال نشر است " انسان " بودن دجال را میتواند تقویت نماید.


امام صادق(ع) : همه فرج در به هلاکت رسیدن فلانی از بنی عباس است غیبت نعمانی ص 137
امام محمد باقر(ع) :
قائم در سالهای فرد قیام می کند همچون یک ، سه ، پنج و فرمود .... آنگاه بنی عباس (خاندان فلان) به حکومت می رسند و پیوسته در عیش و نوش به سر می برند تا آنکه بین آنها اختلاف می افتد( و چون درگیری به وجود آمد) حکومتشان منقرض می شود و شرق و غرب حتی اهل قبله با هم به نزاع برمی خیزند و پیوسته در آن حال اند تا از آسمان منادی حق ندا برمی آورد ... بحار ج 52 ص 235
امام محمد باقر(ع) :
چون اولاد فلانی دچار اختلاف شدند ، فرج نزدیک است ، فرج نزدیک است ، فرج شما بستگی به اختلاف آنها دارد ، چون نشانه های اختلاف ظاهر شد منتظر ندای آسمانی در ماه رمضان باشید ، چون ندا شنیده شد مردم بر آنها جری می شوند و سفیانی خروج می کند و کارشان پراکنده می شود و سید خراسانی بر علیه آنها خروج می کند ..... بشاره الاسلام ص 52
- امام صادق (ع) فرمودند:
هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم. سپس فرمود: وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود. راوی می گوید: سئوال کردم: آیا این ماجرا به طول می انجامد؟ فرمود: هرگز. »
بحارالانوار، ج 52، ص 240
امام رضا(ع) نقل شده است:
« بزنطی از حضرت رضا (ع) روایت می کند که فرمود: از جمله نشانه های فرج، حادثه ای است که بین دو حرم مکه و مدینه رخ دهد. پرسیدم آن حادثه چیست؟ فرمود: تعصب قبیله ای بین 2 حرم بوجود آید و فلانی از خاندان فلان، 15 رئیس قبیله را به قتل رساند.» بحارالانوار ج52 ص 210
امام صادق(ع) : آنچه دوست می دارید محقق نمی شود جز آنکه بنی فلان(بنی عباس) دچار اختلاف شوند چون دچار اختلاف شدند مردم بر حکومت آنها چشم میدوزند و اختلاف آنها را غنیمت می شمارند ، آنگاه سفیانی خروج می کند منتخب الاثر ص 252



دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 20:16 ::  نويسنده : حمید رضا زارعی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد